بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع

بیانات

5 آذر 1379

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در اختتامیه‌ی پنجمین کنفرانس «کلمة سواء»

|فارسی|
«

برگرفته از: روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، پنجشنبه ۱۳۷۹/۹/۱۷، ش۶۲۲۹، ص۱۵.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.

و الحمد لله رب العالمین و السلام و الصلاة علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین و صحبه المنتجبین و علی جمیع الشهداء و المجاهدین في سبیل الله منذ آدم الی قیام یوم الدین و السلام علیکم جمیعا و رحمة الله و برکاته.

برادران و خواهران پژوهشگر و سخنران در این کنفرانس، بسیاری از ابعاد شخصیتی، جهادی، فکری، خط مشی، دستاوردها و تلاش‌های امام موسی صدر را مورد بررسی قرار دادند. در این رابطه تنها به یک مطلب مهم اکتفا می‌کنم و سپس وارد موضوع اصلی می‌شوم که گمان دارم، توجه به آن در حال حاضر بسیار ثمربخش خواهد بود.

حضور و وجود امام موسی صدر در لبنان دستاوردهای بسیاری را در سطوح شیعی، اسلامی، ملی و میهنی سبب شد. امام تنها مؤسس و بنیان‌گذار مقاومت نبود. بلکه مؤسس و بنیان‌گذار اقدامات، طرح‌ها و دستاوردهای بسیاری بود که در صورت غفلت از آنها، از قافله زمان عقب خواهیم ماند.

حضور امام موسی صدر در لبنان باعث آن شد که روحانیت بار دیگر مسئولیت انسانی، شرعی و مدنی خود را بر عهده گیرد؛ و از کانالی انسانی، الهی و شرعی، و نه قدرت‌طلبی و انتقام‌جویی، پا به صحنه‌ی سیاست بگذارد. طبیعتا این امر باعث گردید تا امام صدر تهمت‌ها، توهین‌ها و فداکاری‌های بسیاری را به جان بخرد. امام دین را به سیاست و سیاست را به دین بازگرداند. البته این موضوع امروز برای ما امری عادی شده است. اما وقتی امام به لبنان آمد، امری بسیار عجیب و غیر‌عادی بود، به گونه‌ای که داعیه‌دار چنین موضوعی به راحتی به ارتداد، الحاد، فسق، فجور، خروج از دین و اموری از این دست متهم می‌شد. سیاستمداران تحمل نداشتند که فردی برجسته، با اخلاص، هوشیار و پاک به عرصه‌ی فعالیت آنان قدم گذارد. از سوی دیگر برخی روحانیون متحجر نیز که در فضای قرون وسطی سیر می‌کردند، تاب تحمل چنین فردی را نداشتند.

امام موسی صدر همچنین برای اولین بار در کشور پیچیده و متنوعی چون لبنان، یک برنامه‌ی سیاسی اسلامی واضح و قابل اجرایی را پایه‌ریزی و ارائه کرد. من بر این باورم که در میان علما و رهبران دینی لااقل مسلمان، هیچ کس مانند امام نبود که دارای چنین برنامه‌ی سیاسی کامل، و در عین حال دارای چنین موقعیت سیاسی مشخصی باشد.

امام در عرصه‌ی عقل مؤسساتی و پی‌ریزی ساختارها، یعنی خروج از رهبری فردی و خلاصه ساختن همه چیز در فرد، و در ایجاد نهادها و مؤسسات، مؤسس و بنیان‌گذار بود. او می‌خواست نهادها و مؤسسات، رهبری جامعه را بر عهده گرفته و حافظ این خط مشی باشند.

امام موسی صدر مؤسس و بنیان‌گذار مقاومت بود و مایلم یادآور شوم که امام زمانی اندیشه و منطق مقاومت را مطرح کرد، که نه جنوب لبنان و نه حتی مزارع شبعا، در اشغال رژیم صهیونیستی نبودند. امام موسی صدر از مقاومت برای آزاد‌سازی فلسطین سخن گفت. امام زمانی لبنانی‌ها را به در دست گرفتن سلاح دعوت نمود، که حتی یک وجب از خاک لبنان تحت اشغال دشمن نبود. امروز برخی خواهان خلع سلاح مقاومت هستند، در حالیکه امام موسی صدر دولت لبنان را به مسلح ساختن جنوبی‌ها جهت آماده شدن برای دفاع از خاک و کشورشان دعوت می‌کرد.

از امام موسی صدر آموختیم که سرزمین غصب شده را نمی‌توان از راه‌های مسالمت‌آمیز باز پس گرفت. آموختیم که سرزمین غصب شده را تنها از راه جهاد، شهادت، فداکاری، سنگ، خون و با جانفشانی شهادت‌طلبانی چون احمد قصیر و بلال فحص می‌توان باز پس گرفت. اگر قرار بود که ما به برخی نصایح و موعظه‌ها گوش فرا دهیم، جنوب لبنان همچنان در اشغال باقی می‌ماند.

امام موسی صدر در ارتباط با مسئله‌ی فلسطین و قدس، دیدگاه واضح، روشن و درخشانی را ارائه کرد و در این عرصه، بر همه، حتی بر کسانی که ادعا دارند تنها صاحبان اصلی و قانونی این ملت و این سرزمین و این نبرد هستند، پیشی گرفت.

همان‌طور که اشاره کردم، بنا ندارم به تفصیل وارد این موضوعات شوم. تنها می‌خواهم بر این نکته تاکید کنم که نقش تأسیسی امام به یک عرصه محدود نبود؛ و او در عرصه‌های مختلفی در کشور ما مؤسس و بنیان‌گذار محسوب می‌شود. حضور امام در کشور ما، هر نفس، هر کلمه و هر گام او، برای لبنان، برای منطقه و برای امت اسلام، سرشار از خیر و برکت بود.

اما موضوعی که امروز می‌خواهم بدان وارد شوم و بلکه آن را رسالت اصلی این کنفرانس می‌دانم، موضوع سرنوشت امام موسی صدر است. می‌خواهم با آمیزه‌ای از صراحت، عاطفه، درد و از درون با شما سخن بگویم:

من قبل از هر چیز، به عنوان یک شهروند عادی لبنانی، به عنوان یک مسلمان و پیرو این مکتب و فارغ از هرگونه گرایش‌ دیگر مایلم با منتهای صراحت عرض کنم، که وقتی مشاهده می‌کنم که امامی بزرگ و رهبری عظیم‌الشأن، به اتفاق دو همراه خود، یعنی حجت‌الاسلام شیخ محمد یعقوب و استاد عباس بدرالدین، که آنها نیز هر کدام دارای جایگاه و منزلتی خاص در کشور و جامعه‌ی ما هستند، مدت ۲۲ سال است که ناپدید شده‌اند و ما هنوز از وضعیتشان بی‌خبر هستیم، با همه‌ی وجود خود احساس می‌کنم که مورد اهانت قرار گرفته‌ام.

سروران! ما بر اساس قاعده استصحاب عمل می‌کنیم؛ بر اساس اصول شرعی، قانونی و عرفی عمل می‌کنیم. ما هیچ داده جدید نداریم! حتی آن مقدار که بر اساس آن به تحلیل و تحقیق بپردازیم! هر از چند گاه از دوردست‌ها خبری به دستمان می‌رسد؛ گفته می‌شود که قضیه از این قرار است؛ بعد هم همه چیز پایان می‌پذیرد! این بسیار دردناک و در عین حال بسیار شرم‌آور است.

من ابتدا خاطرنشان کردم که می‌خواهم قدری با صراحت و احساس درونی با شما سخن بگویم. قصد ندارم پرونده‌های گذشته را باز و سؤال کنم، که دولت لبنان در ارتباط با سه شهروند ناپدید شده لبنانی، که یکی از آنها رهبر و سمبل وحدت ملی و بیداری این کشور به شمار می‌رفت، تا کنون چه کرده است! نمی‌خواهم به این موضوع بپردازم. اما می‌خواهم این پرسش را مطرح کنم که از حالا به بعد، دولت کنونی لبنان چه خواهد کرد؟ چگونه می‌خواهد با این موضوع برخورد کند؟

ما خواهان در پیش گرفته شدن طرح و برنامه‌ای مشخص در این ارتباط شدیم. البته هیچ‌گاه نگفتیم که بیایید در لیبی عملیات کماندویی انجام دهید و امام و همراهانش را آزاد سازید! تنها خواستار آن شدیم که طرح و برنامه‌ی مشخصی برای پیگیری قضیه تدوین و اجرا شود! اما تاکنون هیچ جوابی دریافت نکرده‌ایم! حتی نمی‌دانیم که دولت لبنان آیا اساسا علاقه‌ای به پیگیری این پرونده دارد؟! و اگر به پیگیری آن علاقه دارد، برنامه‌اش چیست؟ و چه کسی مسئول اجرای آن است؟

فرض کنید که بنده ایده، پیشنهاد و یا اطلاعاتی دارم. با چه کسی باید آن را در میان بگذارم؟ آیا باید با رؤسای قوای سه گانه، نخست وزیر و تک تک سی وزیر کابینه تماس بگیرم؟ چه کسی متولی این پرونده است؟ ما هیچ‌گاه چیزی در مورد طرح و برنامه‌ی دولت نشنیدیم! اساسا در این خصوص که آیا دولت کم‌ترین توجهی به این پرونده دارد یا ندارد، هیچ‌گاه چیزی نشنیدیم! هرگز نشنیدیم که یک کمیته وزارتی یا حتی یک وزیر، مسئولیت پیگیری این پرونده را عهده‌دار شده باشد!

در حالیکه این موضوع شایسته آن است که کمیته‌ای متشکل از چند وزیر مسئولیت آن را بر عهده گیرد. کمیته‌ای وزارتی که لااقل وزرای خارجه، دادگستری و دیگر مسئولان ذی‌ربط در آن گرد هم آیند. وزرایی که این موضوع در حیطه کاری آنهاست، می‌باست دور هم جمع شوند، کمیته‌ای تشکیل دهند و مسئولیت کار را بر عهده گیرند. چنین کمیته‌ای است که باید گزارش دهد، که در خصوص این پرونده چه کرده است؟ به چه نتایجی دست یافته است و اکنون در کجای کار قرار دارد؟!

پیشنهاد آیت‌الله شمس‌الدین (عافاه الله) در خصوص این پرونده صد در صد درست است و باید به بهترین وجه توسط دولت اجرا شود. اما واقعا دولت با این پیشنهاد چه خواهد کرد؟ تاکنون معلوم نشده است که چه کسی عامل رسیدگی به این پرونده است؟ این پرونده متأسفانه همچنان در داخل دولت بدون صاحب و بدون متولی باقی مانده است!

سؤال مهمی که اینجا مطرح می‌شود آن است که آیا دولت لبنان خود را از دست یازیدن به هر نوع اقدام، حتی در حد تعیین سرنوشت امام صدر، عاجز و ناتوان یافته است؟ اگر چنین است صریحا بگوید! بگوید که «ای خانواده‌ی امام! ای یاران امام و ای ملت لبنان! من از انجام این کار ناتوان هستم و شما خود رأسا هر کاری مصلحت می‌دانید، برای یافتن و بازگرداندن امام انجام دهید»!

اگر رئیس مجلس نمایندگان به این موضوع اهتمام دارد، نه به این سبب است که ریاست مجلس نمایندگان را بر عهده دارد؛ بلکه به این خاطر است که رئیس حرکت امل و از فرزندان این مکتب است. دولت لبنان تا کنون هیچ اقدامی نکرده است که نشان دهد، که به عنوان دولت لبنان حتی ذره‌ای به این پرونده بها می‌دهد، یا توانایی آن را دارد تا آنطورکه در حد و اندازه مسئولیتش است، قدمی برای پیگیری آن بردارد! امروز زمان آن است که مسائل روشن شوند. به راستی اگر گروه‌هایی از مردم، با شیوه‌هایی که به خودشان تعلق دارد، برای پیگیری این قضیه دست به کار شوند، موضع دولت چه خواهد بود؟

تمامی آنچه ما می‌خواهیم آن است که اولا سرنوشت امام و دو همراه او روشن شود و سپس برای بازگرداندن آنها اقدام گردد. نه ما و نه خانواده‌ی امام از حقیقت نمی‌ترسیم. اگر امام زنده است، او را بازگردانید! اگر هم به اتفاق همراهانش شهید شده است، این راه و رسم آباء و اجداد طاهرش است. ما به کشته شدن عادت داریم و شهادت افتخاری است که خداوند به ما ارزانی داشته است. خصوصا خاندان امام موسی صدر که شهیدان بسیاری را در این راه تقدیم کرده است. اما این درست نیست که پس از گذشت بیست و دو سال، سه شخصیت بلند‌پایه‌ی ما، که یکیشان دارای چنین مقام و منزلت رفیعی است، گرفتار باشند، اما مسئولین ذی‌ربط لبنانی چنین عادی و بی‌خیال به زندگی روزمره خود مشغول باشند!

مایل هستم که همین‌جا تأکید کنم، که همه‌ی ما مردم لبنان اتفاق نظر داریم، که مسئولیت اصلی زندگی و سرنوشت امام موسی صدر و دو همراه او، بر عهده‌ی دولت کنونی لیبی و شخص رئیس آن سرهنگ معمر قذافی است، و نه هیچ کس دیگر؛ در این خصوص همه‌ی لبنانی‌ها وحدت نظر دارند و هیچ نقطه‌نظر دیگری در کشور ما وجود ندارد.

در مورد ایتالیا برخی برادران ما موضوع را پیگیری کردند و با لبنانی‌ها، فلسطینی‌ها و افرادی که آن زمان با لیبی دوستی داشتند، تماس گرفتند. لازم است بر این نکته تأکید کنم که هیچ‌یک از دوستان و هم‌پیمانان لیبی، حتی آنهایی که با امام خصومت داشتند، داستان‌پردازی لیبی مبنی بر سفر امام از طرابلس به ایتالیا را نپذیرفتند. هیچکس در دنیا این داستان را نمی‌پذیرد و این امری واضح و قطعی است.

لیبیایی‌ها از چیزهایی مثل «کمیته حقیقت‌یاب» یا «کمیته تحقیق مشترک لبنان و لیبی» سخن می‌گویند. ما نیز چون برادران خود اعتقاد داریم که چنین کمیته‌ای تنها مأموریت دارد تا قضیه‌ی امام را پایمال و قذافی را تبرئه کند. مأموریت چنین کمیته‌ای تنها آن است که اعلان کند: آری امام از لیبی خارج شده است! خیلی صریح می‌گویم که چنین کمیته‌ای و اساسا هر کمیته و تلاشی که بخواهد حق امام را پایمال و فاعل را مجهول جلوه دهد، از نظر ما مردود است.

بسیار متأسفم که امروز به مرحله‌ای رسیدیم، که با هر اظهار نظر اعتراض‌آمیزی به راحتی سرزنش، تهدید و حتی مجازات می‌شویم! همین اخیرا ام‌رائد خواهر ارزشمند امام موسی صدر در یک مصاحبه‌ی تلویزیونی اظهار داشت که اگر ما اگر بخواهیم برخی واقعیت‌ها را بر زبان آوریم، همان بلایی را سر ما خواهند آورد، که چند روز پیش سر بعضی دیگر آمد! ام‌رائد در باره‌ی اینکه امام کجا مخفی نگاه داشته شده است، واقعیت را گفت! و آن اینکه  امام در لیبی ناپدید شده است. لیبی بلافاصله پس از آن لبنان را به قطع رابطه تهدید کرد. همچنین اخیرا وقتی رئیس مجلس لبنان در مراسم افتتاحیه پارلمان و در اقدامی اعتراض‌آمیز، از سفیر لیبی جهت حضور در مجلس دعوت نکرد، برخی افراد اعتراض کردند که رئیس مجلس حق نداشته است چنین عمل کند. بعکس، من اعتقاد دارم که اگر رئیس مجلس از سفیر لیبی دعوت به عمل آورده بود، در آن صورت بود که به ملت لبنانی که این مجلس نماینده آن است، توهین کرده بود. اقدامات لیبی از قبیل قطع رابطه با لبنان، اخراج کارگران لبنانی، توقف واردات برخی محصولات کشاورزی و تهدیدهایی از این دست، نوع منطق و عقلانیت لیبی را در برخورد با لبنان نشان می‌دهد. لازم می‌دانم در اینجا تذکر دهم، که اساسا جایز نیست که خود ما لبنانی‌ها در هنگام طرح این مسئله چنان با ضعف برخورد کنیم، که گویی این مسئله میان ما و لیبی، تحت‌الشعاع مشکل سیب یا کارگران لبنانی قرار دارد! چنین برخوردی از جانب ما لبنانی‌ها لیبی را چنان گستاخ و جری خواهد ساخت، که مثل من و شما دیگر نتوانیم از امام پنهان، ربوده شده و مورد تعدی قرار گرفته خود سخن بگوییم. چنین برخوردی سبب می‌شود تا امثال من و برادرانی که امروز سخن می‌گوییم، همواره نگران عکس‌العمل لیبی باشیم که نکند کارگران لبنانی را از کشور خود اخراج کند!

ما لبنانی‌ها وقتی به موضوع بر حقی اعتقاد داریم، بایستی آن را دنبال کنیم. واکنش طرف مقابل هر چه می‌خواهد، باشد؛ اهمیتی ندارد! در جریان مقاومت، زنان و کودکان و خانواده‌های ما کشته شدند؛ خانه‌های‌مان ویران شد؛ اما عقب‌نشینی نکردیم! چرا؟ زیرا ایمان داشتیم که راه مقاومت، راه حق است! مطالبه کردن امام موسی صدر و تلاش مجدانه برای بازگرداندن او و دو همراهش نیز یک مسئله‌ی حق است؛ مسئله‌ی حقی که ارزش دارد خون‌ها در راه آن فدا کنیم! چه رسد به آنکه اموال و ارزاقمان از سوی لیبی مورد تهدید قرار گیرد!

 لیبی مدعی است که [با روابط اقتصادی خود] به لبنان نیکی و احسان می‌کند؛ این در حالی است که لیبی تنها برای رفع نیازهای اقتصادی خودش است که کالاهای لبنانی را خریداری می‌کند. من همان طور که استاد نبیه بری از جانب حزب‌الله و حرکت امل سخن می‌گوید، به نمایندگی از جنبش امل و حزب‌الله و تمام مجاهدین لبنانی که پیروزی اخیر [آزادسازی جنوب] به دست آنان تحقق یافت، که در طلیعه همه‌ی آنان و این خط جهاد و شهادت، فرزندان و شاگردان امام موسی صدر قرار داشتند، به دولت لیبی اعلان می‌کنم، که اگر بر آن است تا هدیه، کمک یا پاداشی را به مناسبت این پیروزی به مردم لبنان پیش‌کش کند، باید امام موسی صدر و دو همراهش را به آنان بازگرداند.

قذافی در جریان انتفاضه در کانال‌های ماهواره‌ای عربی ظاهر شد، ژست یک رهبر انقلابی، عظیم‌الشأن و مجاهد عرب را به خود گرفت و با مردم سخن گفت. او در نشست سران عرب حاضر نشد و حتی به هیئت اعزامی خود دستور داد اجلاس را ترک کنند. به راستی از تمامی این حرکت‌های نمایشی چه چیزی عائد ملت فلسطین شد؟ اگر قذافی واقعا خواهان کمک به ملت فلسطین و در این نیت خود صادق است، باید این مرد بزرگ را به صحنه بازگرداند. این مرد بزرگ که حتی وقتی برخی گروه‌های فلسطینی او را زیر آتش گرفته بودند، با اخلاص بی‌مانند خود اعلان داشت که با عمامه، محراب و منبر خود از مقاومت فلسطینی حمایت می‌کند! اگر قذافی واقعا خوهان کمک به فلسطین و انتفاضه‌ی مردم آن است، باید امام موسی صدر، این مرد بزرگ و دو همراهش را بازگرداند. غیر از این هر چه باشد، جز دسیسه و توطئه علیه مقاومت لبنان و انتفاضه‌ی فلسطین، چیز دیگری نخواهد بود.

برای آنکه مسئله‌ی امام و دو همراه او، به مراسم بزرگداشت سالگرد ربوده شدن آنان در 9 شهریور و نیز این کنفرانس گرانقدر سالانه که نام امام بر تارک آن می‌درخشد، محدود نشود، تشکیل یک کمیته بلند‌پایه‌ی ملی و نه شیعی را برای پیگیری مجدانه‌ی پرونده پیشنهاد می‌کنم. چرا که این موضوع تنها به شیعیان ارتباط ندارد، بلکه مسئله‌ای ملی است که تمام لبنانی‌ها بدان علاقه دارند. هدف از ربوده شدن امام موسی صدر تنها ضربه زدن به شیعه و مسلمانان نبود. بلکه هدف ضربه زدن به کل لبنان، مقاومت آن و وحدت ملی آن بود. به همین جهت شایسته نیست که این موضوع ملی، میهنی و بسیار مهم را در یک چارچوب شیعی یا حتی اسلامی محدود سازیم. شایسته است که این کمیته تشکیل شود، و پرونده را به صورت جدی، دائمی و روزانه، مورد پیگیری قرار دهد.

پیشنهاد من آن است که مجلس اعلای اسلامی شیعه، به عنوان اولین مؤسسه و نهادی که از سوی امام موسی صدر تأسیس شد، به تشکیل این کمیته‌ی ملی و بلند‌پایه اقدام کند. شما سرورم، حضرت آیت‌الله شمس‌الدین، شروع و اقدام کنید؛ ما نیز در خدمتتان هستیم. ما خود را سربازان و پیاده نظام این مسئله می‌دانیم. تقاضا دارم که این کمیته هرچه سریع‌تر تشکیل شود.

البته این مانع از آن نیست که دوستداران و علاقمندان امام در اینجا و آنجا، صرفنظر از هر نوع گرایش سیاسی که امروز دارند، گروه‌های پیگیری‌ای را تشکیل دهند. حتی اگر در هر کشور، شهر، روستا و خانه‌ای چنین کمیته‌ای تشکیل شود، هیچ مانعی ندارد.

سالی که در پیش داریم، باید سال روشن شدن سرنوشت امام موسی صدر و دو همراه وی باشد. بایستی این هدف را نصب‌العین خود قرار دهیم و بر خداوند توکل کنیم. تجربه‌ی گذشته به ما آموخته است که هرگاه هدفی را در پیش بگیریم، اگر در راه آن اخلاص بورزیم و بر خداوند سبحانه و تعالی نیز توکل کنیم، خداوند ما را یاری خواهد داد و به سر منزل مقصود خواهد رسانید.

در آخر مایلم چند کلمه‌ای نیز با امام موسی صدر سخن بگویم:

آقاجان! ما و تمامی فرزندان و عاشقان شما در لبنان، تا آخر، نسبت به شما، سرنوشت، خط و اهدافتان، که همانا پیروی از اسلامِ اصیلِ قرآنی و محمدی، دفاع از محرومین و نیز مقابله با دشمن صهیونیستی است، وفادار خواهیم ماند. ما در همان حال که به قدس چشم دوخته و برای باز پس‌گیری آن سرزمین مقدس و اشغال شده تمامی تلاشِ خود را ادامه خواهیم داد، همچنان به وحدت ملی، سرنوشت مشترک لبنان و سوریه و نیز انقلاب اسلامی شکوهمندت در ایران تمسک خواهیم جست.

آقاجان! اماما و رهبرم! چند ماه پیش با اسرا عهد بستیم که آنان را در زندان‌ها رها نخواهیم کرد. ما ملتی هستیم که اسرای خود را در زندان‌ها فراموش نمی‌کند! پس چگونه ممکن است که امام اسرا، امام شهدا، امام مجاهدان و امام آرزوهایمان را در زندان به فراموشی سپاریم؟ البته راه رسیدن ما به اسرا روشن است! از دشمن اسیر می‌گیریم و تنها از راه مبادله آنان را آزاد خواهیم ساخت. راه رسیدن ما به اسرایمان روشن است و آن را تاکنون به خوبی طی کرده‌ایم. اسرای ما امروز از هر زمان دیگری به لحظه آزادی نزدیکتر شده‌اند. اما راه خود را به سوی شما چگونه باز کنیم؟ ... ان‌شاءالله به یاری خدا این راه را نیز باز خواهیم کرد! ما این راه را خواهیم پیمود و به وصال یار و آن آغوش گرم خواهیم رسید! ای امام! از شما، از خانواده‌ی محترمتان و از همه‌ی عاشقان‌تان عذر می‌خواهیم که با تأخیر آمدیم!

والسلام علیکم و رحمه‌ی الله و برکاته

 


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه
بخش کوتاهی از مصاحبه سید حسن نصرالله با شبکه المیادین به روایت دوربین دوم

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله