بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان: بیانات در جشن نهمین سال‌گرد پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه

بیانات

22 مرداد 1394

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در جشن نهمین سال‌گرد پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه

|فارسی|عربی|عکس|فیلم|صوت|
«
بنده به عنوان فرزند یک جنبش و حزب اسلام‌گرا به شما می‌گویم همه باید به برپایی حکومتی با مشارکت همه‌ی گروه‌های ملت و میهن قانع شویم تا همه به اطمینان دست یابند. حکومت نباید کسی را بهراساند یا نگران سازد. هیچ گروهی نباید احساس کند حکومت علیه او دسیسه می‌کند. حکومت باید مایه‌ی آرامش گروه‌ها باشد. حکومت باید خادم همه‌ی گروه‌های ملت لبنان باشد. نباید هیچ تبعیض، کارشکنی و محرومیتی در حق اهل منطقه یا فرقه‌ای روا داشته شود. ما به چنین حکومتی نیازمندیم. چنین حکومتی ضمانت همه چیز است. تفکر، رویکرد و رفتار سیاسی بر اساس فرقه‌ی پایه باید تمام شود. هیچ فرقه‌ای در لبنان وجود ندارد که بتواند فرقه‌ی پایه باشد. امروز همه دانشمندان، نخبگان، شخصیت‌ها، سران، رهبران، توانمندی‌ها، قدرت، حضور، نشاط، فرهنگ و تمدن خود را دارند. منطق فرقه‌ی پایه باید از ذهن‌ها خارج شود. منطق حزب، سازمان یا جریان پایه‌ی حکومت باید از بین برود. چنین امکانی در لبنان وجود ندارد. باعث می‌شود در بحران‌ها بمانیم. در گذشته گفته می‌شد دوگانه‌ی هراس و ضرر وجود دارد. مسیحیان احساس هراس دارند چون در میان دریای مسلمانان منطقه قرار گرفته‌اند و به همین خاطر از مسلمانان لبنانی در لایه‌ی حکومت درخواست ضمانت می‌کنند. و مسلمانان احساس ضرر می‌کنند. اما ای لبنانی‌ها، امروز بنده به شما می‌گویم همه‌ی ما در هراس و ضرر مشترکیم. چه کسی با وجود همه‌ی تهدیدهای موجود در منطقه خیالش از بابت وجود خودش، گروهش، فرقه‌اش یا حتی وجود لبنان راحت است؟! همه درباره‌ی محرومیت، کارشکنی، فساد و… صحبت می‌کنند. پس دیگر فرقه‌ی محروم و فرقه‌ی غیر محروم، فرقه‌ی هراسان و فرقه‌ی بی‌هراس وجود ندارد. متأسفانه امروز لبنانی‌ها در زمینه‌ی احساس هراس و ضرر با هم برابرند. ضمانت و راه حل تشکیل آن حکومت است نه تقسیم، فدرالیسم یا این که هر کس گلیم خودش را از آب بکشد. نه، ضمانت واقعی حکومت است. اما چنین حکومت عادل، موجب آرامش و اطمینان‌بخشی که بدون تبعیض خادم همه‌ی مردم است جز با مشارکت واقعی شکل نمی‌گیرد. این است که موجب آرامش و اطمینان می‌شود. حکومت مشارکت واقعی است که آرامش و اطمینان می‌بخشد. وقتی همه در سازمان‌های حکومتی و ساز و کارهای تصمیم‌گیری حضور داشته باشیم همه مطمئن خواهیم بود که هیچ کس علیه دیگری توطئه نمی‌کند و هیچ کس نمی‌خواهد حکومت و سازمان‌های حکومتی را برای ریشه‌کن کردن، ضربه زدن، منزوی کردن، شکستن، دور کردن یا توهین به دیگری به کار بگیرد. پس راه تشکیل حکومت عادل آرامش و اطمینان‌بخش، مشارکت واقعی همه‌ی گروه‌های ملت لبنان است. درباره‌ی اعداد و نسبت‌ها هم صحبت نمی‌کنیم تا درگیر این که چه کسی اکثریت است و چه کسی اقلیت است نشویم. فارغ از همه‌ی این‌ها این مشارکت واقعی است که برای خارج شدن لبنان از همه‌ی بحران‌هایش لازم است.
 خداوند (عز و جل) در چنین روزی صدق ما و ملت ما را مشاهده نمود و بر ما یاری و بر دشمن‌مان خواری نازل فرمود.
  امروز، ۱۴ آگوست، در ساعت ۸ صبح و در اولین ساعت‌های پایان عملیات نظامی خانواده‌های عزیز و وفادار ما از مکان‌هایی که به آن‌جا هجرت داده شده بودند به روستاها و شهرهایشان در جنوب و بقاع و حومه‌هایشان در ضاحیه و دیگر مناطق بازگشتند.
  بازگشت خانواده‌های عزیز ما قوی‌ترین پاسخ مردمی، روانی، روحی، سیاسی، فرهنگی، رسانه‌ای، میدانی و جهادی به جنگ و هدف‌های جنگ بود.
  هر کس تمامی معادلات، موازنه‌ها، محاسبه‌ها و سطح پشتیبانی بین المللی و منطقه‌ای و توان دشمن و در مقابل ظرفیت‌های مقاومت و کسانی را که با وی ایستادند و پشتیبانی‌اش کردند در نظر بگیرد می‌تواند به سادگی متوجه شود حوادث جنگ جولای و چنین روزی یعنی روز پایانی یک معجزه‌ی واقعی بود که نمی‌شود آن را با اسباب مادی طبیعی تفسیر نمود.
  ۱۱ آگوست قطعنامه‌ی ۱۷۰۱ منتشر شد. قطعنامه به لحاظ سیاسی و روانی به نفع اسرائیل بود و در واقع بعضی فرض کردند جنگ تمام شد. اما شامگاه ۱۱ آگوست کابینه‌ی دشمن تصمیم گرفت عملیات نظامی زمینی گسترده‌ای برای اشغال جنوب [رود] لیطانی، از مرز تا لیطانی، اجرا کند.
  نه می‌توانستند با هواپیما بیایند، نه با هلی‌کوپتر، نه با تانک و نه با نیروی پیاده. نه پیاده و نه سواره هیچ راهی وجود نداشت. شما نه راهی برای راه‌یافتن به این خاک دارید و نه راهی برای باقی‌ماندن در آن.
  این جنگ موجب تغییر و تعدیل راهبردهای نظامی مهم دنیا، آمریکا، ناتو و دشمن اسرائیلی شد. راهبرد مورد استفاده تا پیش از جنگ جولای به واسطه‌ی ماجراهای بسیاری از کشورهای جهان این بود که نیروی هوایی نتیجه‌ی جنگ را مشخص می‌کرد.
  اگر مردم به ایستادگی و مقاومت ایمان و برای آن اراده داشته باشند آتش، تخریب، کشتار، جنایت و آواره کردن و بریدن نان‌شان آن‌ها را شکست نمی‌دهد.
  این هم بخشی از راهبرد بود. هواپیماها، تانک‌ها و ناوهای دریایی می‌آیند و بمباران و ویران می‌کنند و می‌کشند و مثل آن‌چه بر سر ما در لبنان و غزه آوردند و مانند آن‌چه امروز در یمن و… رخ می‌دهد جنایت می‌آفرینند و مردم با مشاهده‌ی زنان، کودکان و ویرانی‌ها وحشت می‌کنند، تسلیم می‌شوند، عزم، اراده و اصراری باقی نمی‌ماند و در برابر این متجاوز ویران‌گر و قاتل به زانو در می‌آیند. دوران این راهبرد هم تمام شد.
  از امروز به بعد هیچ راهبرد موفقی در لبنان برای ارتش اسرائیل وجود نخواهد داشت. این یک تعهد است، تعهدی حاصل عمل، آمادگی، کار روزانه و هر روزه فارغ از همه‌ی تحولاتی که در منطقه رخ می‌دهد.
  موضع تاریخی کنفرانس وادی الحجیر مخالفت با تقسیم منطقه بود ولی منطقه تقسیم شد.
 باید فریاد بزنیم که تقسیم‌ها و تجزیه‌های تازه منطقه را به جنگ‌های درازمدت داخلی، فرقه‌ای و نژادی خواهد کشاند که نتیجه‌ای جز ویرانی، خرابی، مهاجرت و تباهی نخواهند داشت.
  آمریکا به هیچ وجه در مبارزه با تروریسم و داعش جدی نیست. می‌خواهد از داعش برای ترکیب‌بندی تازه‌ی منطقه، سرنگون کردن کابینه‌ها و نظام‌ها و ترسیم نقشه‌های جغرافیایی جدید استفاده کند.
  خود آن‌ها می‌گویند تجربه‌ی آموزش مخالفان معتدل شکست خورده است. از ۲۰۰۰ نیرویی که سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا در خاک ترکیه آموزش داده‌اند فقط ۶۰ نفر پذیرفته‌اند با داعش بجنگند.
  شما به عراق وعده داده بودید اگر کابینه‌شان را تغییر دهند کمکشان می‌کنید! کمک کردید؟ امروز درباره‌ی سوریه هم همین حرف را تکرار می‌کنند. همه باید متوجه این فریب آمریکایی باشیم.
 در یمن می‌گویند ما در حال جنگ با تروریسم هستیم ولی با القاعده و داعش علیه ملت و نیروی ملی‌گرا و اسلام‌گرای اصیل یمن ائتلاف می‌کنند.
  آمریکا و همپیمانان و دست‌نشانده‌های منطقه‌ای‌اش از تروریسم برای تحمیل شرط‌ها و نقشه‌های جغرافیایی‌شان بهره می‌برند.
  آهای مردم، باور کنید، پروژه‌ی واقعی آمریکا تقسیم عراق، سوریه، منطقه و حتی سعودی است چون منافع آمریکا و اسرائیل در این است. این آخرین گزینه‌ی منطقه‌ای آن‌ها برای مقابله با نهضت، هشیاری و قیامی است که در منطقه و امت ما پیدا شده است.
 آگاه باشید که نصرانیان در راه خدا، میهن و سرنوشت برادر شما هستند. پس برای آن‌ها چیزی را بپسندید که برای خود می‌پسندید و محافظ جان و مال آنان باشید آن‌چنان که محافظ جان و مال شما هستند. این‌گونه توطئه را خنثی، فتنه را خاموش و تعالیم دین و سنت پیامبرتان را اجرا خواهید کرد.
  حکومت نباید کسی را بهراساند یا نگران سازد. هیچ گروهی نباید احساس کند حکومت علیه او دسیسه می‌کند. حکومت باید مایه‌ی آرامش گروه‌ها باشد. حکومت باید خادم همه‌ی گروه‌های ملت لبنان باشد. نباید هیچ تبعیض، کارشکنی و محرومیتی در حق اهل منطقه یا فرقه‌ای روا داشته شود.
  امروز همه دانشمندان، نخبگان، شخصیت‌ها، سران، رهبران، توانمندی‌ها، قدرت، حضور، نشاط، فرهنگ و تمدن خود را دارند. منطق فرقه‌ی پایه باید از ذهن‌ها خارج شود. منطق حزب، سازمان یا جریان پایه‌ی حکومت باید از بین برود.
  وقتی همه در سازمان‌های حکومتی و ساز و کارهای تصمیم‌گیری حضور داشته باشیم همه مطمئن خواهیم بود که هیچ کس علیه دیگری توطئه نمی‌کند و هیچ کس نمی‌خواهد حکومت و سازمان‌های حکومتی را برای ریشه‌کن کردن، ضربه زدن، منزوی کردن، شکستن، دور کردن یا توهین به دیگری به کار بگیرد.
  با بحران فعلی مثل بحران بر سر یک رئیس جمهور، یک جریان یا یک طبقه‌ی اگرچه بزرگ از یک فرقه‌ی معین برخورد نکنید. ما امروز در یک بحران سیاسی ملی به سر می‌بریم و به رهبران و بلندقامتانی در سطح کشور نیازمندیم که سر رشته‌ی امور را به دست بگیرند و راه حل‌ها را بیابند. پشت کردن به همدیگر و تلاش برای شکستن طرف مقابل به نتیجه نمی‌رسد.
 پشت کردن، کشور را به تباهی، حیرانی و ویرانی می‌کشاند در حالی که ما به حرکات رو به جلو نیازمندیم.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.

والحمد لله رب العالمین و الصلات و السلام علی سیدنا ونبینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و علی جمیع انبیاء الله و المرسلین.

برادران و خواهرانم، حضار گرامی، السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.

در ابتدا حضورتان را در این سرزمین مبارک خوش‌آمد می‌گویم و پیش از آغاز سخن وظیفه‌ی خود می‌دانم از طرف شما به ملت عزیز عراق به واسطه‌ی حوادثی که بر سرشان می‌آید مخصوصا ماجراهای دیروز و جنایت هول‌ناک داعش در شهر صدر که نزدیک ۸۰ شهید و ۲۰۰ مجروح داشت ابراز تسلیت و هم‌دردی نمایم. خداوند شهیدان را رحمت فرماید و به خانواده‌هایشان صبر عنایت نماید. در هر صورت این [بخشی از] نبردی طولانی با این تهدید بزرگ و خطرناک برای همه‌ی ملت و منطقه‌مان است.

برادران و خواهران، در روز پیروزی الهی بار دیگر خاضعانه و خاشعانه خداوند متعال را شکر می‌گوییم و به فضل و احسان و عظمت نعمت‌هایش که به شماره نمی‌آیند اذعان می‌کنیم. خداوند (عز و جل) در چنین روزی صدق ما و ملت ما را مشاهده نمود و بر ما یاری و بر دشمن‌مان خواری نازل فرمود. تشکر و تحیت دوباره نثار آنان که مقاومت ورزیدند، جنگیدند، ایستادند، پایداری ورزیدند، صبر کردند، مشارکت نمودند، کمک کردند، پشت‌گرمی بودند، آغوش گشودند و در لبنان و خارج لبنان پشتیبانی کردند و همه‌ی آن‌ها که به شهادت رسیدند، جراحت برداشتند، آواره شدند و آسیب جانی یا مالی دیدند. والاترین درودها بر خانواده‌ی شریف شهدا که جگرگوشه‌های خود را در این مسیر پیش‌فرستادند و تا امروز نیز در برابر هرگونه تهدید صهیونیستی، تکفیری یا تروریستی بدون تردید و منت و با کمال افتخار، عزت و چشم‌داشت ثواب الهی راه عطا و فداکاری را می‌پیمایند. تحیت بر همه‌ی مقاومان مجاهد قهرمان که در جنگ جولای تا آخرین قطره‌ی خون جنگیدند و تا امروز نیز لبیک‌گویان میدان‌ها و جبهه‌های نبرد را پر می‌کنند، معجزه می‌آفرینند و وارد هر نبردی که می‌شوند پرچم‌های پیروزی را بر می‌افرازند.

در روزهای گذشته هر چه فکر کردم تا برای آغاز سخنان امروزم متنی خطاب به خانواده‌ی شهیدان، مجروحان و مقاومان قهرمان بنویسم با وجود این که به فضل الهی نوشتن به زحمتم نمی‌اندازد اما در برابر حجم فداکاری‌ها و مخصوصا کاروان‌های شهدا که همچنان از روستاها، حومه‌ها، شهرها و شهرک‌های ما می‌گذرند و در مقابل مواضع، عظمت، جرأت، اخلاص، وفاداری، صداقت و قربانی‌های عظیم خانواده‌ها و پدران و مادران شهید و در برابر حضور مقاومان قهرمان که دچار ضعف، سستی، عقب‌گرد و عقب‌ماندگی نمی‌شوند و در مقابل جراحت‌ها و درد مجروحان فقط می‌توانم بگویم زبان از بیان، تشکر و هر سخنی قاصر است. سخن را با بوسه بر دستان خانواده‌ی شهیدان، مجروحان، مقاومان و همه‌ی ایثارگرانی که این پیروزی‌ها به برکت فداکاری‌هایشان به وجود آمد و به وجود خواهد آمد جایگزین می‌کنم. ان شاءالله پیروزی‌تان مدام خواهد بود.

برادران و خواهران، سخنانم مثل همیشه شامل چند موضوع است. فراخوان تثبیت روز ۱۴ آگوست به عنوان روز پیروزی الهی در جنگ جولای. مثل ۲۵ مارس که نماد پیروزی مقاومت از پیش از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰ است امروز، ۱۴ آگوست، نیز نماد پیروزی لبنان در جنگ جولای باشد. اولا چون روز آتش‌بس و شکست دشمن در تحقق اهداف علنی و غیرعلنی‌اش است. و چون امروز، ۱۴ آگوست، در ساعت ۸ صبح و در اولین ساعت‌های پایان عملیات نظامی خانواده‌های عزیز و وفادار ما از مکان‌هایی که به آن‌جا هجرت داده شده بودند به روستاها و شهرهایشان در جنوب و بقاع و حومه‌هایشان در ضاحیه و دیگر مناطق بازگشتند. مردم در کمال اطمینان، یقین و آرامش بازگشتند و از بازگشت جنگ هیچ ترس و نگرانی نداشتند چون از همان ساعت‌های ابتدایی به شکست دشمن و پیروزی خود و معادله‌ی بازدارندگی حاصل از پیروزی جولای باور داشتند. نه از بمب‌های خوشه‌ای می‌ترسیدند و نه از رو در رو شدن با ویرانی‌های عظیم. این بازگشت خانواده‌های عزیز ما قوی‌ترین پاسخ مردمی، روانی، روحی، سیاسی، فرهنگی، رسانه‌ای، میدانی و جهادی به جنگ و هدف‌های جنگ بود. بازگشت آن‌ها در این روز و این ساعت‌ها بیان بلیغ و رسایی بود مبنی بر دست برنداشتن از خاک آبا و اجدادی با وجود همه‌ی خطرات و فداکاری‌ها.

روز پیروزی الهی و نه فقط روز پیروزی، چون در واقع این‌گونه بود و می‌خواهیم از طریق این عنوان سیاسی و رسانه‌ای بر باور قلبی و عقلی خود تأکید کنیم که: در ۱۴ آگوست ما به یک پیروزی الهی دست یافتیم؛ نصرتی که خداوند به همه‌ی ما عطا نمود. هر کس تمامی معادلات، موازنه‌ها، محاسبه‌ها و سطح پشتیبانی بین المللی و منطقه‌ای و توان دشمن و در مقابل ظرفیت‌های مقاومت و کسانی را که با وی ایستادند و پشتیبانی‌اش کردند در نظر بگیرد می‌تواند به سادگی متوجه شود حوادث جنگ جولای و چنین روزی یعنی روز پایانی یک معجزه‌ی واقعی بود که نمی‌شود آن را با اسباب مادی طبیعی تفسیر نمود. این پیروزی بزرگ از نعمت‌های بزرگ خداوند بر ما و مردم بود که هر قدر هم بکوشیم از ادای شکر آن عاجزیم. پس نکته‌ی اول این که ان شاءالله مثل سال‌های گذشته امروز را روز جشن بدانیم. چون از ۱۲ جولای تا ۱۴ آگوست مدام از هم سؤال می‌کردیم کی می‌خواهیم بزرگداشت این مناسبت را برگزار کنیم و عنوان مناسبت چه باشد؟ اجازه دهید امروز، ۱۴ آگوست هر سال، را به عنوان روز و عید پیروزی الهی بنامیم همچنان که ۲۵ مه هر سال عید مقاومت و آزادسازی است.

موضوع دوم مکان است. این‌جا. امسال وادی الحجیر را با موقعیت ویژه‌ی جغرافیایی‌اش در سرزمین جنوب منتهی به فلسطین و ویژگی‌های منحصر به فردش که در اطراف خود مشاهده می‌کنید به عنوان مکان جشنمان برگزیدیم تا تاریخ، ارزش‌ها، آن‌چه در آن بنیان گذاشته شد، کارنامه‌ی گذشته‌ی نزدیکش در مقاومت و جایگاه ویژه‌اش در جنگ جولای، این ارزش‌ها و این تاریخ، خاستگاهمان باشد برای پرداختن به پرونده‌های روز و چالش‌ها و مسئولیت‌های عظیمش.

سال ۱۹۲۰ کنفرانس تاریخی معروف وادی الحجیر با حضور تعداد زیادی از روحانیان، سران سیاسی، رهبران مقاومت مردمی، چهره‌ها و افراد مؤثر در این دشت برگزار شد. امام عبدالحسین شرف الدین (رضوان الله علیه) سخنران این منبر، اولین پیشوا و امام عقل، حکمت، اعتقادات، حماسه و جهاد در آن واقعه بود. آن کنفرانس با علمای برجسته، سران و زمام‌دارانش که از تمام جنوب و لبنان آمده بودند روشی را بر اساس قواعد، عقاید، مبانی و پایه‌هایی بنا گذاشت که بر مبنای آن عمل کردند و جهاد نمودند؛ روشی که امانت رهبری آن به حضرت امام و رهبر ربوده‌شده، سید موسی صدر (اعاده الله و رفیقیه)، سپرده شد. او کسی بود که به آن روش عمق و ثبات بخشید، آن را متحول ساخت و ابعاد تازه و افق‌های بلندی به آن داد. و فرزندان آن دو امام بزرگ، تعهد به این روش و عقاید و مبانی آن را تا امروز پی گرفته‌اند، در آن مسیر گام می‌زنند و با صداقت، جهاد، حضور در عرصه‌ها، فریاد و خون به بیعت خود با آن رهبران عظیم وفاداری می‌ورزند.

از این‌جا و این سرچشمه‌ی زلال الحجیر وارد سه موضوع سخنرانی می‌شوم. اول: مقاومت در برابر هرگونه اشغال‌گری. دوم: رد پروژه‌های تقسیم منطقه. سوم: وحدت ملی که از آن‌جا وارد تحولات اخیر سیاسی در لبنان می‌شوم.

موضوع اول: مقاومت. از این خطه آموخته‌ایم که وظیفه داریم در برابر هرگونه اشغال بایستیم. مکتب وادی الحجیر این است. همچنین وظیفه داریم با همه‌ی وسایل موجود در برابر اشغال مقاومت کنیم؛ از عصا، تفنگ انگلیسی و آلمانی، تفنگ شکاری، کلاشینکف گرفته تا کورنت‌های سال ۲۰۰۶ در وادی الحجیر؛ چه این اشغال از سوی انگلیس باشد، چه از سوی فرانسه و چه هر نام دیگری داشته باشد. این مقاومت از روز برگزاری آن کنفرانس تا امروز در قالب‌های مختلف ادامه داشته، ظفر یافته، موفقیت آفریده، معادلات را تغییر داده، پروژه‌های اشغال و سلطه بر لبنان و منطقه را با شکست مواجه ساخته و خود را به عنوان رده‌های اول حوادث منطقه تحمیل نموده است. ایستادگی افسانه‌ای مقاومت، ارتش و ملت عزیزمان در لبنان در جنگ جولای قله‌ی این تعهد است. در آن جنگ، ایستادگی نظامی در عرصه‌ی نبرد -که مبنا است-، ایستادگی مردمی در همه‌ی مکان‌هایی که مردم مانده بودند یا رانده شده بودند و ایستادگی سیاسی در مقابل پروژه‌های دوپهلو، تحمیل شروط، تهدید و ارعاب و با وجود شدت چنددستگی‌های سیاسی حکومتی و مردمی در سال ۲۰۰۶ یکدیگر را تکمیل کردند. تا می‌رسیم به نبرد این دشت. می‌خواهم ذیل موضوع مقاومت کمی به فراز مرتبط با این مکان بپردازم. نبرد این دشت از نبردهای تعیین‌کننده بود. جنگ سی و سه روزه از ۱۲ جولای تا ۱۴ آگوست چندین فراز داشت. در این ۹ سال در سخنرانی‌ها، پژوهش‌ها و رسانه‌ها معمولا به بسیاری از این فرازها پرداخته می‌شود. موشک‌باران حیفا و ورای حیفا، نبرد بنت جبیل، زدن ساعر ۵ و جنایت‌هایی که در چندین شهرک در جنوب لبنان، بقاع، ضاحیه و شمال رخ داد هر کدام یک فراز بودند. فرازهای بسیاری وجود دارد. بنده الآن قصد ندارم بشمارم. اما یکی از فرازهای بسیار تعیین‌کننده جنگ جولای فراز وادی الحجیر و روستاها و شهرک‌های اطراف این دشت بود. این فراز در پایان جنگ، توقف تجاوز و خوارکردن دشمن تعیین‌کننده بود. چند روز پیش تلویزیون اسرائیل مصاحبه‌هایی با اولمرت، نخست وزیر دوران جنگ، دان حالوتس، رئیس ستاد مشترک، و وزیر دفاع که نامش را فراموش کرده‌ام، امیر پرتس، انجام داد. پرتسی که می‌گفت هیچ کس نامش را فراموش نمی‌کند، می‌گوید: در جنگ مواقعی وجود داشت که در درون خودم احساس ذلت و خواری می‌کردم. واقعیت احساسات این دشمن در آن جنگ این است. جنگی که دشمن را ذلیل کرد و همه‌ی نقشه‌های نظامی‌اش را نقش بر آب نمود. هیچ راهی جز عقب‌نشینی سریع به مرزها برایشان باقی نماند.

به یاد دارید که ۱۱ آگوست قطعنامه‌ی ۱۷۰۱ منتشر شد. قطعنامه به لحاظ سیاسی و روانی به نفع اسرائیل بود و در واقع بعضی فرض کردند جنگ تمام شد. اما شامگاه ۱۱ آگوست کابینه‌ی دشمن تصمیم گرفت عملیات نظامی زمینی گسترده‌ای برای اشغال جنوب [رود] لیطانی، از مرز تا لیطانی، اجرا کند. دشمن از چندین محور وارد شد که خطرناک‌ترین آن‌ها عبور از وادی الحجیر بود. چندین تیپ و گردان ویژه در این عملیات حضور داشتند. در موقعیت‌های حساس و پشت خط مقاومان نیرو پیاده کردند. بعضی منابع اسرائیلی اذعان کردند این بزرگ‌ترین عملیات هلی‌بورن از زمان جنگ اکتبر ۱۹۷۳ بوده است. اسرائیل این تصمیم احمقانه را گرفت چون به چنین تلاشی نیاز داشت:

اولا: به یک دستاورد ویژه و روحیه‌بخش نیاز داشت. چون اگر همان‌طور که قرار بود جنگ در ۱۴ آگوست تمام می‌شد اسرائیل هیچ موفقیتی نداشت، هیچ هدفی محقق نشده بود، هیچ دستاورد امیدبخشی وجود نداشت. بله، ویران کرد، کشت و جنایت آفرید. این را که هر کسی می‌تواند انجام دهد. چه قدرتمندترین ارتش خاورمیانه را در اختیار داشته باشد و چه مانند داعش شبه‌نظامی باشند. هر کسی می‌تواند ویرانی به بار بیاورد و مرتکب جنایت شود. اما در زمینه‌ی تحقق دستاوردهای نظامی و پیروزی واقعی که واقعیت‌های تازه‌ای را به عرصه‌ی نبرد تحمیل کند دست اسرائیل خالی بود. پس اولا به این گام نیاز داشت تا با شکست کامل از جنگ خارج نشود.

ثانیا: به این گام نیاز داشت تا شرط‌هایش را به لبنان و لبنانی‌ها تحمیل کند. می‌خواست بر سر بازگرداندن شهرها و مردم جنوب لیطانی، خلع سلاح مقاومت در جنوب لیطانی و خیلی چیزهای دیگر مذاکره کند. ما این جزئیات را حتی از طریق بحث‌هایی که داخل کابینه‌ی لبنان صورت می‌گرفت متوجه می‌شدیم. اسرائیل می‌خواست جنوب لیطانی را اشغال کند تا دست برتر را داشته باشد. می‌خواست از جنگ پیروز خارج شود تا نشاط، چیرگی و سرکشی‌اش را تثبیت کند. اما این‌جا در وادی الحجیر و تپه‌ها و شهرک‌های اطراف این دشت نبرد دلاورانه‌ی تاریخی صورت پذیرفت. این‌جا بود که ده‌ها تانک و خودروی زرهی نابود شدند، این‌جا بود که ده‌ها افسر و سرباز از نیروهای ویژه‌ی اسرائیل به هلاکت رسیدند، این‌جا بود که ده‌ها نفر زخمی شدند، این‌جا بود که جهنم را زیر پا و بالای سرشان احساس کردند، تانک میرکاوا این‌جا زمین‌گیر شد و این‌جا به قبرستان تانک‌ها و گورستان متجاوزان بدل گشت و خواب چیرگی و پیروزی تجاوزشان و تحمیل شکست را بر هم زد، این‌جا بود که افسانه‌ی میرکاوا و ارتش شکست‌ناپذیر خرد شد، این‌جا بود که مقهور و ذلیل شدند، این‌جا بود که بزرگ‌مردانی سرسخت‌تر از کوه‌ها و صخره‌های این دشت این حماسه را آفریدند. همه‌ی سلاح‌های مقاومت این‌جا به کار گرفته شد: مهندسی، توپخانه، ضد هوایی، نیروی زمینی و مجاهدان قهرمان. اما بارزترین نقش را نیروهای مجاهد ضدزرهی بر عهده داشتند که ده‌ها تانک، خودروی زرهی و بولدزر را با موشک‌هایشان نابود کردند. در آن شلیک‌ها تیراندازان به ظاهر مردان مقاومت بودند اما در حقیقت و واقعیت «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ - شما آنان را نکشتید، بل که خدا آنان را کشت. هنگامی که به سوی دشمنان تیر پرتاب کردی، تو پرتاب نکردی، بلکه خدا پرتاب کرد. (انفال/۱۷)» آن قهرمانان، مردان، ایستادگی، عقل، برنامه‌ریزی، اراده، عزم، ثبات، دلاوری، صدق، صبر و ایمان این‌جا حضور داشتند پس به پیروزی رسیدند. از جمله شهیدان بزرگ نبرد وادی الحجیر فرمانده شهید علی صالح، حاج بلال، از مسئولان این تسلیحات در مقاومت بود که به همراه دیگر برادران شهیدش سابقه‌ی درازی در مقاومت داشتند.

از این دشت همه‌ی پروژه‌ها، پروژه‌ی اشغال جنوب لیطانی و پروژه‌ی رسیدن به رود لیطانی با شکست مواجه شد. سحر به ساحر بازگشت. برتری جستند و خداوند به خاکشان نشاند، در پی عزت برآمدند و خداوند ذلیلشان کرد و خواستند پیروز شوند و خداوند شکستشان داد. ماجرا این بود. پا به فرار گذاشتند. اولمرت در این مصاحبه‌ی تلویزیونی که بسیار زیباست و خوب است مردم پی‌گیری‌اش کنند می‌گوید: چند روز قبل فرماندهان ارتش به من فشار می‌آوردند که باید شتاب کنیم، باید دست به عملیات گسترده‌ی زمینی بزنیم و این بسیار برای اسرائیل و امنیت و روحیه‌ی اسرائیل ضروری است. اما در آخر شب ۱۳ آگوست یعنی شب ۱۴ آگوست شتابان پیش من آمدند و گفتند باید تا مرز عقب‌نشینی کنیم. آخر چرا تا مرز؟ کمی آرام باشید. ببینیم سازمان ملل چه کار می‌خواهد بکند؟ مکانیزم پیاده‌سازی قطعنامه چیست؟ گفتند نه مستقیم می‌رویم مرز. باید قبل از ساعت ۸ در مرز باشیم. رئیس ستاد مشترک، حالوتس، نیز این را تأیید می‌کند. می‌گوید: بحث را تمام کردیم. من گفتم علاقه‌ای ندارم حتی یک دقیقه بیش‌تر در لبنان گرفتار بمانیم. تغییر روند ۱۱ (نام این عملیات است) اجرا شده بود و آن اتفاقات رخ داده بود. یعنی به آن‌ها می‌گوید بگذارید جان خودمان را در ببریم. قاعدتا این مسئله با سرنگونی هلیکوپتر نظامی اسرائیلی بر فراز دشت مریمین نزدیک شهرک یاطر هم‌زمان بوده است. پس دیگر امکان ادامه‌ی هلی‌بورن وجود نداشت. نه می‌توانستند با هواپیما بیایند، نه با هلی‌کوپتر، نه با تانک و نه با نیروی پیاده. نه پیاده و نه سواره هیچ راهی وجود نداشت. شما نه راهی برای راه‌یافتن به این خاک دارید و نه راهی برای باقی‌ماندن در آن. این یکی از فرازهای مهم و برجسته‌ی جنگ جولای بود. قاعدتا این جنگ موجب تغییر و تعدیل راهبردهای نظامی مهم دنیا، آمریکا، ناتو و دشمن اسرائیلی شد. راهبرد مورد استفاده تا پیش از جنگ جولای به واسطه‌ی ماجراهای بسیاری از کشورهای جهان این بود که نیروی هوایی نتیجه‌ی جنگ را مشخص می‌کرد. دیروز در رسانه‌های اسرائیل چیزی با عنوان راهبرد ارتش اسرائیل به قلم رئیس فعلی ستاد مشترک ارتش اسرائیل که در جنگ ۳۳ روزه نیز نقش مهمی داشت و آن‌گونه که به یاد دارم مسئول شاخه‌ی عملیات بود منتشر شد. بنده دعوت می‌کنم هر کس دغدغه‌ی لبنان را دارد این متنی را که منتشر شد بخواند. بسیار واضح است که اسرائیل تسلیم شده دیگر نتیجه‌ی نبرد را یکسره نمی‌کند. آن دوران تمام شد. جنگ جولای، جنگ‌های غزه و همچنین جنگ امروز یمن یک چیز دیگر را هم تمام کردند. اولا نیروی هوایی تکلیف جنگ را مشخص نمی‌کند ثانیا اگر مردم به ایستادگی و مقاومت ایمان و برای آن اراده داشته باشند آتش، تخریب، کشتار، جنایت و آواره کردن و بریدن نان‌شان آن‌ها را شکست نمی‌دهد. چون این هم بخشی از راهبرد بود. هواپیماها، تانک‌ها و ناوهای دریایی می‌آیند و بمباران و ویران می‌کنند و می‌کشند و مثل آن‌چه بر سر ما در لبنان و غزه آوردند و مانند آن‌چه امروز در یمن و… رخ می‌دهد جنایت می‌آفرینند و مردم با مشاهده‌ی زنان، کودکان و ویرانی‌ها وحشت می‌کنند، تسلیم می‌شوند، عزم، اراده و اصراری باقی نمی‌ماند و در برابر این متجاوز ویران‌گر و قاتل به زانو در می‌آیند. دوران این راهبرد هم تمام شد. در مقابل ملتی که از ایمان، اصرار، صبر و ایستادگی برخوردار است و می‌خواهد با عزت و کرامت زندگی کند نه نیروی هوایی نتیجه‌ی نبردی را مشخص می‌کند و نه حجم ویرانی‌ها و وحشت حاصل از جنایت‌ها. به همین خاطر در راهبرد ارتش اسرائیل بار دیگر به تکیه بر نیروها و قدرت مانور زمینی و… بازگشته‌اند. یعنی ورود زمینی و بسنده نکردن به بمباران هوایی. البته با وجود این که این را هم در جنگ جولای آزمودند و شکست خورد. ولی در هر صورت گزینه‌ی دیگری ندارند. اما در واقع چیز جدیدی نیاورده‌اند. این چیزی است که در جنگ جولای هم آن را آزمودند و شکست خورد.

می‌خواهم برایتان متنی را از شیمون پرز که آن زمان وزیر نمی‌دانم چه… شاید روابط خارجی… بالاخره برایش یک وزارت جور کرده بودند… در کابینه‌ی اولمرت بود بخوانم و بخش مقاومت را به پایان ببریم. این را برای کمیته‌ی وینوگراد گفته است و پیش‌بینی نمی‌کرده منتشر شود. در هر صورت می‌گوید:«اسرائیل دیگر مثل همیشه نیست… دیگر درخشان، غافل‌گیر کننده و خلاق نیست… ما ضعیف و… بودیم.» تا می‌رسد به این‌جا که:«جنگ جولای یک جنگ بالستیک بود… هدف جنگ مقابله با تروریسم بود.» این‌جا با ادبیات استراتژیک و… صحبت نخواهم کرد. با زبان ساده‌ای که همه‌ی مردم متوجه می‌شوند صحبت می‌کنم. می‌خواهم درباره‌ی این صحبت نظر بدهم. می‌گوید:«نمی‌توانیم با یک هواپیمای اف ۱۶ که صد میلیون دلار قیمت دارد یک نوجوان ۱۶ ساله را تعقیب کنیم.» این از نتایج جنگ ۳۳ روزه است. جنگ‌های مشابه را در غزه، یمن و… هم به آن بیافزایید. پس نیروی هوایی نتیجه‌ی جنگ را مشخص نمی‌کند. خب، شما چند هواپیما دارید؟ ما صدها هزار نوجوان ۱۶ ساله و ۱۶ سال به بالا داریم. چطور می‌خواهید با هواپیما تعقیبشان کنید؟ می‌گوید:«در هر صورت آن‌ها به زودی صاحب موشک‌های ضدهوایی می‌شوند و هواپیماهای ما را خواهند زد. همچنین نمی‌توانیم یک تانک میرکاوا به قیمت ده میلیون دلار را سراغ یک حفره‌ی ایمن زیرزمینی بفرستیم.» بنده امروز در ۱۴ آگوست ۲۰۱۵ به شما می‌گویم هر نقطه از خاک ما حفره‌ای ایمن برای نابود کردن تانک‌ها و خودروهای زرهی شما، کشتن سربازان و افسران و شکست ارتشتان خواهد بود. از امروز به بعد هیچ راهبرد موفقی در لبنان برای ارتش اسرائیل وجود نخواهد داشت. این یک تعهد است، تعهدی حاصل عمل، آمادگی، کار روزانه و هر روزه فارغ از همه‌ی تحولاتی که در منطقه رخ می‌دهد. در مقابل راهبرد حمله‌ی زمینی که رئیس ستاد مشترک دشمن از آن صحبت می‌کند ما راهبرد وادی الحجیر را مطرح می‌کنیم. اراده‌ی ما امروز قوی‌تر، عزممان مستحکم‌تر، جنگ‌آوری‌مان سخت‌تر و تعداد و امکاناتمان بیش‌تر است.

برادران و خواهران، بر برگزاری جشن این پیروزی در ۱۴ آگوست اصرار داریم تا به لبنانی‌ها یادآوری کنیم اسرائیل از ۱۴ آگوست ۲۰۰۶ تا امروز همچنان در حال پژوهش، بررسی، درس گرفتن، اصلاح و تدوین راهبرد است اما ما در لبنان چه کردیم؟ هیچ. ولی ما اصرار داریم درس بگیریم. بنده امروز به لبنانی‌ها می‌گویم اطمینان و یقین داشته باشید شما می‌توانید در سخت‌ترین شرایط پایداری بورزید، پروژه‌ها را شکست دهید، در برابر قدرتمندترین ارتش‌ها و تروریست‌های منطقه پیروز شوید، با معادله‌های بازدارندگی و معادله‌ی طلایی ارتش، ملت و مقاومت از کشور، ملت و استقلالتان تان محافظت کنید. این درسی است که باید بر آن تأکید کنیم. بگذارید کمی شوخی کنم: قدرت بازدارندگی مقاومت لبنان به حدی است که حتی اوباما هم دیگر از آن استفاده می‌کند! چند روز پیش در نشست سران گروه‌های یهودی ایالات متحده‌ی آمریکا وقتی اوباما می‌خواست به نتنیاهو بگوید بنشین سر جایت و پایت را از گلیمت درازتر نکن به چه چیز تهدیدش کرد؟ البته مستقیم نه اما به موشک‌های مقاومت لبنان تهدیدش کرد. چون آمریکایی‌ها به خوبی از توان بازدارندگی که مقاومت لبنان به دست آورده است باخبرند. برادران و خواهران و لبنانی‌ها، پیروزی جنگ جولای ۲۰۰۶ با وجود شکاف حاد سیاسی در لبنان و شکاف درونی نیروها و قدرت سیاسی به دست آمد. فراموش نمی‌کنیم که در آن شرایط دشوار مذاکرات چگونه پیش می‌رفت و تصمیمات چطور گرفته می‌شد؟ فراموش نمی‌کنیم که جناب نبیه بری در خط مقدم با همه‌ی مذاکره‌کنندگان جهان مذاکره می‌کرد و امانت مقاومت و خون شهدا را حفظ می‌نمود. به یاد می‌آوریم رئیس جمهور محترم جناب امیل لحود را که در کاخش محاصره بود ولی جلسات کابینه را ریاست می‌نمود و به یاد می‌آوریم نبردهای داخل دولت را. نمی‌خواهم پرونده‌های گذشته را باز کنم. جز این نکته که: آن روز جدا بودیم و پیروز شدیم تا چه رسد به این که با هم باشیم. اگر قدرت سیاسی، نیروهای نظامی و امنیتی و نیروهای سیاسی گرد هم بیایند و به خاطر مقابله با تهدید اسرائیل یا تروریسم از اختلافات و نبردهای خود دست بردارند آیا ما لبنانی‌ها و حکومت و ملت لبنان نمی‌توانیم بدون نیاز به هیچ کس در جهان از کشورمان و استقلالش محافظت و از کرامت و ملت‌مان دفاع کنیم؟ و اگر دوستی به ما کمکی کرد از او تشکر کنیم؟ این یک درس است. امروز که وجود، استقلال، امنیت و بقای کشور ما توسط عواملی تهدید می‌شود ما به این تعهد، وحدت، معادله و چشم‌پوشی از نبردها در مقابل تهدید وجودی نیاز داریم.

در بخش مقاومت تعهد خود به مبارزه با تهدید منطقه‌ای صهیونیسم و ایستادگی‌مان در کنار ملت فلسطین و مقاومت قانونی‌شان برای بازگرداندن سرزمین و اماکن مقدس را تجدید می‌کنیم. از وادی الحجیر تهدیدی را که متوجه مسجد الاقصی و اماکن مقدس قدس است و تهدید اخیر که نیت دشمن برای برپایی کنشتی در دیوار ندبه و سوزاندن خانه‌ها و چادرهای مسکونی با زنان و کودکان ساکنش است یادآوری می‌نماییم. هیچ کس هم در جهان جلودار این‌ها نیست. مقاومت راه ما برای دفاع از کشور و کرامت‌مان، بازگرداندن اماکن مقدس، رویارویی با همه‌ی خطرات و رقم زدن همه‌ی پیروزی‌هاست.

بخش دوم: مخالفت با تقسیم. موضع تاریخی کنفرانس وادی الحجیر مخالفت با تقسیم منطقه بود ولی منطقه تقسیم شد. الآن نمی‌خواهیم تاریخ بگوییم. ولی فخر اعلام موضع نصیب این کنفرانس شد. ما نیز که این‌جا جمع شده‌ایم باید با بازتقسیم و بازتجزیه‌ی منطقه‌مان که امروز ایالات متحده‌ی آمریکا به همراه اسرائیل و متأسفانه دانسته یا نادانسته بعضی نیروهای منطقه‌ای و در صدر آن‌ها سعودی روی آن کار می‌کنند مخالفت کنیم. امروز باید در همه‌ی دشت‌ها و نه فقط وادی الحجیر خطاب به ملت‌ها و امت‌مان فریاد بزنیم که تقسیم‌ها و تجزیه‌های تازه منطقه را به جنگ‌های درازمدت داخلی، فرقه‌ای و نژادی خواهد کشاند که نتیجه‌ای جز ویرانی، خرابی، مهاجرت و تباهی نخواهند داشت. به همین خاطر امروز علما و رهبران امت، مسلمانان و مسیحیان، اسلام‌گرایان، ملی‌گرایان، نژادگرایان، سکولارها و همه‌ی جریان‌ها و رویکردها به اتخاذ موضعی تعیین‌کننده فراخوانده شده‌اند. اگر امروز این نسل اجازه دهند این منطقه بار دیگر تقسیم و تجزیه شود همه در برابر خداوند مسئول آثار و پیامدهای خطرناک آن برای همه‌ی نسل‌های آینده، فرزندان، نوه‌ها و فرزندان آن‌ها هستیم. این یک مسئولیت عظیم است. داعش چه بداند و چه نداند آمریکا امروز در حال استفاده از آن برای تقسیم منطقه است. به یاد دارید سال گذشته بنده این مطلب را عرض کردم و گفتم آمریکا به هیچ وجه در مبارزه با تروریسم و داعش جدی نیست. می‌خواهد از داعش برای ترکیب‌بندی تازه‌ی منطقه، سرنگون کردن کابینه‌ها و نظام‌ها و ترسیم نقشه‌های جغرافیایی جدید استفاده کند. این چیزی است که در حال وقوع است. چند روز پیش آنکارا، پایتخت ترکیه، اعلام کرد ایالات متحده‌ی آمریکا از ما درخواست کرده است عملیاتمان را علیه داعش پایان دهیم. چرا؟ به احترام تمامیت سوریه؟ نه، ائتلاف بین المللی احترامی برای تمامیت سوریه قائل نیست. چون نمی‌خواهند داعش امروز صدمه ببیند. می‌خواهند مثل ماجراهای عراق از داعش در سوریه استفاده شود. چگونه؟ امروز در دوحه و توسط جان کری و دنباله‌هایش حرف تازه‌ای درباره‌ی سوریه مطرح شده است. گفته‌اند داعش خطر بزرگی برای سوریه و ملت سوریه است و گفته‌اند نظام فعلی نمی‌تواند با داعش مقابله کند پس برای این که جلوی تسلط داعش بر سوریه و رسیدنشان به دمشق را بگیریم باید نظام فعلی برود و قدرت را به دست مخالفان معتدل بدهیم! آن‌ها در حال استفاده‌ی سیاسی از وجود داعش برای رهایی از نظام فعلی سوریه هستند. اما این‌ها دروغ و فریب است. آیا این مخالفان معتدل سوریه که افرادی غیر از داعش و جبهه‌ی النصره هستند اصولا می‌توانند با داعش مقابله کنند؟ خود آن‌ها می‌گویند تجربه‌ی آموزش مخالفان معتدل شکست خورده است. از ۲۰۰۰ نیرویی که سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا در خاک ترکیه آموزش داده‌اند فقط ۶۰ نفر پذیرفته‌اند با داعش بجنگند. پس شما دارید یک جایگزین سست ضعیف ناتوان می‌آورید. بله، آن‌ها می‌گویند اگر مخالفان معتدل سوری قدرت را به دست بگیرند جهان و ما برای جنگ با داعش به آن‌ها کمک خواهیم کرد. نفاق و حیله‌گری را ببینید. این فریب در بسیاری از کشورها انجام می‌شود. فارغ از اختلافات داخلی عراق و برخی عراقی‌ها و نبردهای سیاسی: به عراقی‌ها گفته شد دولتتان را تغییر دهید و ما از شما برای شکست داعش پشتیبانی می‌کنیم. گفتند دولتتان را تغییر دهید و به حمایت‌های جهانی، عربی و منطقه‌ای بی حد و حصر دست پیدا کنید. خب، به دلایل مختلفی دولتشان را تغییر دادند. این محل بحث من نیست. اما نتیجه چه شد؟ آیا به پشتیبانی آمریکا، منطقه، ناتو و عرب برای مقابله با داعش دست پیدا کردند یا داعش پیش‌روی کرد؟ جز در مکان‌های حضور نیروهای واقعی اصیل متکی به اراده‌ی خود و دوستان واقعی، یعنی نیروهای مردمی و عراق. حتی بیش از این. قراردادهای خرید تسلیحات و ذخایر نظامی و هواپیمایی که میان عراق و آمریکا منعقد شد کجاست؟ اجرا نمی‌شوند. ارتش و نیروهای عراق مشکل سلاح و ذخیره دارند. حتی بیش از این: آمریکا و سعودی توطئه کردند، قیمت نفت را پایین آوردند و بودجه‌ی عراق به نصف و زیر نصف کاهش پیدا کرد و واقعا به مشکل خوردند. خب، شما به عراق وعده داده بودید اگر کابینه‌شان را تغییر دهند کمکشان می‌کنید! کمک کردید؟ امروز درباره‌ی سوریه هم همین حرف را تکرار می‌کنند. همه باید متوجه این فریب آمریکایی باشیم. در یمن می‌گویند ما در حال جنگ با تروریسم هستیم ولی با القاعده و داعش علیه ملت و نیروی ملی‌گرا و اسلام‌گرای اصیل یمن ائتلاف می‌کنند. آمریکا و همپیمانان و دست‌نشانده‌های منطقه‌ای‌اش از تروریسم برای تحمیل شرط‌ها و نقشه‌های جغرافیایی‌شان بهره می‌برند. ما باید با همه‌ی این‌ها در همه‌ی پایگاه‌ها مقابله کنیم. چون آهای مردم، باور کنید، پروژه‌ی واقعی آمریکا تقسیم عراق، سوریه، منطقه و حتی سعودی است چون منافع آمریکا و اسرائیل در این است. این آخرین گزینه‌ی منطقه‌ای آن‌ها برای مقابله با نهضت، هشیاری و قیامی است که در منطقه و امت ما پیدا شده است. در هر صورت این یک مسئولیت بزرگ است. در همین راستا باید خیلی کوتاه به همه‌ی اتهام‌هایی که متوجه سران، ارتش و همپیمانان سوریه از جمله ماست که برای تقسیم سوریه تلاش یا زمینه‌سازی می‌کنیم پاسخ دهیم که به هیچ وجه این طور نیست. دلیلی ندارد زیاد بحث کنیم. همین بس که به شما بگویم ارتش، ملت و نیروهای سوریه پنج سال است وقتی در حسکه، دیر الزور، درعا، سویدا و حلب می‌جنگند و تا آخرین قطره‌ی خون در ادلب می‌ایستند و در دمشق، حمص و… مبارزه می‌کنند در حال نبرد برای یک‌پارچه ماندن سوریه و رد تسلیم در برابر تقسیمی که دیگران می‌خواهند به واقعیت بپیوندد هستند.

در پایان این بخش و برای ورود به آخرین بخش به مسئله‌ی یمن می‌پردازم. با گذشت ۱۴۲ روز از تجاوز آمریکایی - سعودی به یمن باید بار دیگر این هتک حرمت وحشیانه، غیر انسانی و خطرناک را که زمینه‌ساز هتک حرمت‌هایی فجیع‌تر از سوی اسرائیل و آمریکا در منطقه‌مان است محکوم می‌کنیم و می‌گوییم همه‌ی نتایجی که از جنگ‌های منطقه‌مان گرفتیم در یمن نیز وجود دارد. شاید شهر یا منطقه‌ای سقوط کند ولی تا هنگامی که اراده، آرمان، ایمان، احساس عزت، ایستادگی، خواست زندگی کریمانه و رد اشغال وجود داشته باشد این تجاوز نمی‌تواند پیروز شود یا به اهدافش جامه‌ی عمل بپوشاند.

آخرین بخش سخنانم لبنان و وحدت ملی نام دارد. سال ۱۹۲۰ در لبنان میان مسلمانان و مسیحیان درگیری‌های فرقه‌ای رخ داد. شاید این از مهم‌ترین دلایل انعقاد نشست وادی الحجیر بود. اشغال‌گران وقتی وارد هر کشوری می‌شوند برای محکم کردن جای پای خود میان اجزای کشور فتنه به راه می‌اندازند. این یک سیاست قدیمی است، تازه نیست. اسرائیل، آمریکا، بریطانیا، فرانسه، آلمان و هر کشوری که کشور دیگری را اشغال کرده دست به این رفتار زده است. این را در لبنان روی ما هم پیاده کردند. امام سید عبدالحسین شرف الدین سال ۱۹۲۰ در این منطقه می‌ایستد و به سخنرانی می‌پردازد. چند خطش را بار دیگر برای شما می‌خوانم چون امروز ما مسلمانان و مسیحیان لبنان بیش از همه چیز به آن احتیاج داریم:«ای جوان‌مردان غیرت‌مند در جنگ‌آوری، دین یعنی خیرخواهی. آیا به شما چیزی نیاموزم که اگر به کارش بندید ظفر یابید؟ با مرزبانی دل‌هایتان فرصت را از بیگانگان غاصب بستانید و با صبر جمیل فتنه‌اش را خاموش گردانید که به خدا قسم این‌ها چیزی جز برانگیختن فتنه‌های فرقه‌ای و افروختن آتش جنگ‌های داخلی مهیا نکرده‌اند. اگر خیال خود را محقق سازند و خوابشان را تعبیر کنند به بهانه‌ی محافظت از اقلیت‌ها در کشور ماندگار خواهند شد.» آن‌چنان که امروز اسرائیل خودش را محافظ فرقه‌های اقلیت منطقه معرفی می‌کند. «آگاه باشید که نصرانیان در راه خدا، میهن و سرنوشت برادر شما هستند. پس برای آن‌ها چیزی را بپسندید که برای خود می‌پسندید و محافظ جان و مال آنان باشید آن‌چنان که محافظ جان و مال شما هستند. این‌گونه توطئه را خنثی، فتنه را خاموش و تعالیم دین و سنت پیامبرتان را اجرا خواهید کرد.» روش وادی الحجیر که امام موسی صدر ده‌ها سال آن را به کار بست و نسل ما را بر اساس این درک، نگاه و منطق تربیت کرد این است. امروز ما به این روش نیازمندیم. همه‌ی ما لبنانی‌ها نیازمندیم فقط از هم‌زیستی صحبت نکنیم بلکه با قدرت بکوشیم هم‌زیستی داشته باشیم.

بنده به عنوان فرزند یک جنبش و حزب اسلام‌گرا به شما می‌گویم همه باید به برپایی حکومتی با مشارکت همه‌ی گروه‌های ملت و میهن قانع شویم تا همه به اطمینان دست یابند. حکومت نباید کسی را بهراساند یا نگران سازد. هیچ گروهی نباید احساس کند حکومت علیه او دسیسه می‌کند. حکومت باید مایه‌ی آرامش گروه‌ها باشد. حکومت باید خادم همه‌ی گروه‌های ملت لبنان باشد. نباید هیچ تبعیض، کارشکنی و محرومیتی در حق اهل منطقه یا فرقه‌ای روا داشته شود. ما به چنین حکومتی نیازمندیم. چنین حکومتی ضمانت همه چیز است. تفکر، رویکرد و رفتار سیاسی بر اساس فرقه‌ی پایه باید تمام شود. هیچ فرقه‌ای در لبنان وجود ندارد که بتواند فرقه‌ی پایه باشد. امروز همه دانشمندان، نخبگان، شخصیت‌ها، سران، رهبران، توانمندی‌ها، قدرت، حضور، نشاط، فرهنگ و تمدن خود را دارند. منطق فرقه‌ی پایه باید از ذهن‌ها خارج شود. منطق حزب، سازمان یا جریان پایه‌ی حکومت باید از بین برود. چنین امکانی در لبنان وجود ندارد. باعث می‌شود در بحران‌ها بمانیم. در گذشته گفته می‌شد دوگانه‌ی هراس و ضرر وجود دارد. مسیحیان احساس هراس دارند چون در میان دریای مسلمانان منطقه قرار گرفته‌اند و به همین خاطر از مسلمانان لبنانی در لایه‌ی حکومت درخواست ضمانت می‌کنند. و مسلمانان احساس ضرر می‌کنند. اما ای لبنانی‌ها، امروز بنده به شما می‌گویم همه‌ی ما در هراس و ضرر مشترکیم. چه کسی با وجود همه‌ی تهدیدهای موجود در منطقه خیالش از بابت وجود خودش، گروهش، فرقه‌اش یا حتی وجود لبنان راحت است؟! همه درباره‌ی محرومیت، کارشکنی، فساد و… صحبت می‌کنند. پس دیگر فرقه‌ی محروم و فرقه‌ی غیر محروم، فرقه‌ی هراسان و فرقه‌ی بی‌هراس وجود ندارد. متأسفانه امروز لبنانی‌ها در زمینه‌ی احساس هراس و ضرر با هم برابرند. ضمانت و راه حل تشکیل آن حکومت است نه تقسیم، فدرالیسم یا این که هر کس گلیم خودش را از آب بکشد. نه، ضمانت واقعی حکومت است. اما چنین حکومت عادل، موجب آرامش و اطمینان‌بخشی که بدون تبعیض خادم همه‌ی مردم است جز با مشارکت واقعی شکل نمی‌گیرد. این است که موجب آرامش و اطمینان می‌شود. حکومت مشارکت واقعی است که آرامش و اطمینان می‌بخشد. وقتی همه در سازمان‌های حکومتی و ساز و کارهای تصمیم‌گیری حضور داشته باشیم همه مطمئن خواهیم بود که هیچ کس علیه دیگری توطئه نمی‌کند و هیچ کس نمی‌خواهد حکومت و سازمان‌های حکومتی را برای ریشه‌کن کردن، ضربه زدن، منزوی کردن، شکستن، دور کردن یا توهین به دیگری به کار بگیرد. پس راه تشکیل حکومت عادل آرامش و اطمینان‌بخش، مشارکت واقعی همه‌ی گروه‌های ملت لبنان است. درباره‌ی اعداد و نسبت‌ها هم صحبت نمی‌کنیم تا درگیر این که چه کسی اکثریت است و چه کسی اقلیت است نشویم. فارغ از همه‌ی این‌ها این مشارکت واقعی است که برای خارج شدن لبنان از همه‌ی بحران‌هایش لازم است.

امروز ما با بحران‌های بزرگ و خطرناکی مواجهیم: فقدان ریاست جمهوری، پارلمان معلق، کابینه‌ی بحران‌زده‌ای که نشست برگزار می‌کند اما ناتوان است و بسیاری از بحران‌های اقتصادی، مالی و حیاتی دیگر که زشت‌ترین آن‌ها از چند هفته پیش مسئله‌ی پس‌ماندهاست. خب، باید برای همه‌ی بحران‌هایمان راه حل بیابیم. اما یکی از مشکلات بزرگ که چند روز پیش ممکن بود حتی در خیابان خود را نشان دهد این است که طبقه‌ای گسترده از مسیحیان احساس ضرر و انزوا دارند و آن را ابراز می‌کنند. منظورم فراکسیون تغییر و اصلاحات، جریان آزاد ملی و همراهانشان است. موضع‌گیری‌های سیاسی در برخی قسمت‌های لبنان تا شکستن یا عزل این گروه از ملت پیش رفت. یا وقتی درباره‌ی رهبر این گروه، ژنرال میشل عون، صحبت می‌کنند عبارت شکستن یا عزل را می‌آورند. واقعا جای تأسف دارد که به این‌جا برسیم. در سخنرانی‌های گذشته گفتیم این مسئله را نادیده نگیرید. بروید گفت و گو کنید، بشنوید، یک معضل واقعی وجود دارد. ولی نادیده گرفتند و حتی بیش از آن: به سراغ تحریک رفتند. بعضی دل بسته بودند این جنبش به نتیجه نخواهد رسید و در پایان ژنرال عون و همراهانش مأیوس و ناکام خواهند شد، به خانه‌هایشان باز خواهند گشت، کشور مسیر خود را خواهد رفت و ما موفق شده‌ایم آن‌ها را بشکنیم، عزل کنیم، بیرون کنیم و زمینشان بزنیم. طبیعتا این فکر غلط و خطرناک است.

بنده می‌خواهم امروز در ۱۴ آگوست، سالگرد پیروزی الهی، همچون گذشته بر یکی از اصولمان تأکید کنیم. ما، مشخصا حزب الله لبنان، نمی‌پذیریم هیچ کدام از همپیمانانمان شکسته یا عزل شوند. به هیچ وجه ممکن نیست چنین چیزی را بپذیریم. مخصوصا کسانی که در جنگ جولای در کنار ما ایستادند و گردن گذاشتند و سرنوشت و خون خود را با ما گره زدند. در هر صورت بنده به همه‌ی نیروهای سیاسی لبنان می‌گویم این مسئله برای ما در حزب الله همچنان که یک مسئله‌ی سیاسی است یک موضوع اخلاقی و بشری است که شایسته‌ی فداکاری است. هیچ کس در این زمینه دچار محاسبه‌ی غلط نشود. منظورم درباره‌ی همه‌ی همپیمانانمان است. اما در زمینه‌ی آماج حملات این روزها یعنی ژنرال عون و جریان آزاد ملی بنده می‌گویم شما در اشتباهید. نمی‌توانید بشکنیدش و عزلش کنید. نمی‌توانید. خیلی ساده دو سه مثال می‌زنم چون به پایان سخنرانی رسیده‌ایم.

یک: عزل و شکستن چه معنایی می‌دهد؟ یعنی اخراج از تأثیر در عرصه‌ی سیاسی؟ این که امکان ندارد. اولین تیتر: ژنرال میشل عون مسیر الزامی انتخابات ریاست جمهوری است. می‌توانید آن را دور بزنید یا عزلش کنید؟ نمی‌توانید. ما به این موضع پایبندیم. در دوران مذاکرات هسته‌ای گفته می‌شد منتظر مذاکرات هسته‌ای هستیم و مسئله آن‌جا حل خواهد شد! ولی ما گفتیم مذاکرات فقط هسته‌ای هستند و موضوع دیگری در کار نیست. خب، پس از توافق هسته‌ای گفتند منتظریم. منتظر چه هستید؟ چند روز پیش برادر دکتر ظریف، وزیر امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی، لبنان بود و با تعدادی از مسئولان دیدار کرد و روشن بود که ایران دخالت نمی‌کند. بله، اگر از آن‌ها کمک بخواهند کمک می‌کنند اما من به شما می‌گویم چگونه. اگر کسی توقع دارد ایران به همپیمانانش فشار بیاورد که تصمیمی را که به آن اعتقاد ندارند بگیرند خیال کرده است، خیال کرده است و خیال کرده است. این ایران نیست. جمهوری اسلامی با همپیمانانش صحبت می‌کند و مانعی از این بابت ندارد ولی هر روز تأکید می‌کند این یک مسئله‌ی داخلی و لبنانی است. پس کسی چیزی را بر دیگری تحمیل نکند. خب، ما طرفدار فراکسیون هستیم. [اگر فکر می‌کنید چنین کاری ممکن است] انتخابات ریاست جمهوری برگزار و بدون ژنرال عون رئیس جمهور انتخاب کنید. عزل یعنی این دیگر. این یک.

دو: دولت نیز مسیر الزامی‌اش برای این که بار دیگر مفید و فعال شود ژنرال میشل عون است. اما اگر کسی فکر می‌کند می‌تواند کابینه‌ای تشکیل دهد و چندین گروه اساسی و عظیم کشور و نه فقط جریان آزاد ملی را نادیده بگیرد در اشتباه و خیال به سر می‌برد. پس نمی‌توانید عزل کنید و بشکنید.

حتی در خیابان. امروز می‌بینید جریان آزاد ملی به خیابان آمده‌اند. خب، بنده به شما می‌گویم: در این برهه قطعا مصلحت این است که جریان آزاد ملی در خیابان باشد. البته آن‌ها خودشان این تصمیم را گرفته‌اند. و مصلحت این است که ما و امثال ما کنارشان نباشیم. مصلحتی هست که بنده پیش از این درباره‌اش صحبت کردم و شرح دادم. اما بنده می‌خواهم امروز این مسئله را نیز بیان کنم که آن کس که تجاهل و پشت می‌کند و تکبر می‌ورزد و به فکر شکستن و عزل است ضمانتی دارد که کسانی که به خیابان‌ها آمده‌اند همین تعداد بمانند؟ ضمانتی دارد که همپیمانان پرشماری که هنوز به حاضران در خیابان نپیوسته‌اند در بعضی مراحل به آن‌ها ملحق نشوند؟ بنده پیش از این گفتم گزینه‌های ما روی میز است و امروز نیز بار دیگر می‌گویم برای این که در زمینه‌ی مطالبات مشروع به هر کدام از همپیمانانمان کمک کنیم و در کنار آن‌ها بایستیم با وجود مشغولیت مرزبانی جنوب و نبرد سوریه گزینه‌هایمان روی میز است. ما از داخل چشم‌پوشی نکرده‌ایم و آن را نادیده نگرفته‌ایم. به همین خاطر بنده می‌گویم به گفت و گو بازگردید. با هم صحبت کنید. با هم بحث کنید. دنبال راه حل باشید. با بحران فعلی مثل بحران بر سر یک رئیس جمهور، یک جریان یا یک طبقه‌ی اگرچه بزرگ از یک فرقه‌ی معین برخورد نکنید. ما امروز در یک بحران سیاسی ملی به سر می‌بریم و به رهبران و بلندقامتانی در سطح کشور نیازمندیم که سر رشته‌ی امور را به دست بگیرند و راه حل‌ها را بیابند. پشت کردن به همدیگر و تلاش برای شکستن طرف مقابل به نتیجه نمی‌رسد.

بعضی خواهند گفت وقتی شما نیروهای هشت مارس کابینه‌ی جناب نجیب میقاتی را تشکیل دادید نیروهای دیگر را عزل کردید. به هیچ وجه این طور نبود. این صحبت نادرست است. جناب میقاتی یک ماه با نیروهای چهارده مارس مذاکره می‌کرد و علاقه وجود داشت جریان المستقبل و همپیمانانش سهیم شوند. همان روز در مشورت‌های داخلی نیروهای هشت مارس به جناب میقاتی پیشنهاد دادیم حتی اگر نیروهای چهارده مارس خواستار ثلث ضامن شدند حقشان است و این طور عمل کنید. چون ما کابینه‌ی مشارکتی می‌خواستیم. امروز بار دیگر می‌گویم: گفت و گو راه رسیدن به مشارکت و مشارکت راه رسیدن به کابینه است. پشت کردن، کشور را به تباهی، حیرانی و ویرانی می‌کشاند در حالی که ما به حرکات رو به جلو نیازمندیم. قاعدتا در همین راستا و با در نظر گرفتن این موضع روشن و استواراندیشانه بنده مصلحت می‌دانم سران مسیحی وطن‌دوست لبنانی را به بازنگری در موضعشان نسبت به بازگشایی و آغاز به کار پارلمان فرا بخوانم. این‌جا باید کمی مسائل را تفکیک کنیم. به خاطر لبنان، درمان مسائل لبنانی‌ها، فتح باب گفت و گو و فتح باب دست‌یابی به راه حل در مسائل دیگر باید برای این مسئله و معضل راه حلی بیابیم. به خاطر لبنان، میهن و آینده می‌شود بازنگری کرد و راه خروج جست.

در هر صورت برادران و خواهران، در ۱۴ آگوست ۲۰۱۵ و سالگرد ۲۰۰۶ این‌جا مانده‌ایم و ان شاءالله خواهیم ماند و برای کرامت این کشور، ملت و امت خواهیم جنگید. همین‌جا زندگی می‌کنیم، همین‌جا به شهادت می‌رسیم، همین‌جا دفن می‌شویم، نام‌ها، یادها، تن‌ها و روح‌ها همین‌جا می‌مانند و راه را ادامه می‌دهیم. هر کس هم که از مسئولیتش شانه خالی کند یا عقب‌گرد کند ما راه را ادامه می‌دهیم و مسئولیتمان را بر عهده می‌گیریم. حجم قربانی‌ها، شمار شهدا، ارعاب، تهدید، جنگ‌های روانی و دروغ‌ها ما را سرنگون نخواهند کرد. همچون گذشته به پروردگار، قضیه، مسئولیت، تکلیف، ملت، عشیره‌های شریف، مجاهدان، ارتش و رزمندگان این سرزمین پاکمان مطمئن خواهیم بود. این شیوه، شیوه‌ی وادی الحجیر، سید عبدالحسین شرف الدین و امام موسی صدر جز پیروزی مدام نتیجه‌ای نمی‌دهد. پس پیروزی‌تان مدام. و هم‌چنان که همیشه سخنم را به پایان می‌بردم: زمانه‌ی شکست‌ها پشت کرده و دوران پیروزی‌ها فرا رسیده است البته «بشرطها و شروطها»!

والسلام علیکم و رحمت الله.

و عیدتان مبارک.


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه
بخش کوتاهی از مصاحبه سید حسن نصرالله با شبکه المیادین به روایت دوربین دوم

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله