بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان: بیانات در عید مقاومت و آزادسازی، دوازدهمین سالگرد آزادسازی جنوب لبنان

بیانات

4 خرداد 1391

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در عید مقاومت و آزادسازی، دوازدهمین سالگرد آزادسازی جنوب لبنان

|فارسی|عربی|عکس|فیلم|صوت|
«
[دوران] مرزهای منتهی به رودها تمام شد، به دیوارهای مرزی پناهنده شده‌اند. و دیوارها نیز از وجود آنان، که بر پایه‌ی غصب، جنایت، جنگ‌افروزی، تروریسم و طمع بنا شده، محافظت و حمایت نخواهند کرد.
 این عید، عید همه است.
 این خاکی که الان شما روی آن قرار دارید، از اراضی اشغالی بود. تحت اشغال بود… خب این سرزمین به ساکنانش بازگشت. این یک دستاورد قابل لمس است. سرزمینی که پروژه‌ی اسرائیلی تصمیم بازگرداندن آن را نداشت.
 اسرائیل به لبنان نیامده بود تا از آن خارج شود!
 امروز مردمی در مرزهای لبنان هستند که نه تنها به سوی صهیونیست‌ها سنگ و گلوله پرتاپ می‌کنند، بلکه به آن‌ها قول می‌دهند همه‌ی موشک‌هایشان را به همه‌جای فلسطین اشغالی شلیک کنند!
 میان دستاوردهای مقاومت لبنان و مقاومت فلسطین رابطه‌ی محکمی وجود دارد.
 با حفظ احترام همه‌ی کسانی که چنین ادعایی می‌کنند هیچ وقت در لبنان بر سر مقاومت توافق ملی وجود نداشته.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.

والحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبیینا خاتم النبیین محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.

سلام و رحمت و برکت خداوند نثار همه‌ی شما. بنده در ابتدا این روز بزرگ و این عید ملی عظیم، عید مقاومت و آزادسازی و سال‌گرد پیروزی مقاومت، پیروزی خون بر شمشیر، پیروزی اراده، عزم و جان‌فشانی، را به همه‌ی شما، همه‌ی لبنانیان و امت عربی و اسلامی‌مان تبریک می‌گویم.

همچنین امروز و در این ساعت‌ها شاهد پایان خوب حادثه‌ای دردناک هستیم. لحظاتی پیش تأیید شد که ربوده‌شدگان لبنانی در خاک ترکیه به سر می‌برند و دارند برای حرکت به سمت فرودگاه بیروت، فرودگاه بین المللی جناب شهید رفیق حریری، آماده می‌شوند.

قصد دارم در زمان موجود [صحبت‌هایم را] از این حادثه و تجربه آغاز کنم و از آن‌جا به مناسبت و عید مقاومت، مقاومت، چالش‌های موجود و شرایط کشور بپردازم. ان شاء الله.

قاعدتا در ابتدا وظیفه‌ی اخلاقی ایجاب می‌کند که اولا خداوند سبحان و تعالی را شکر کنیم که این سرانجام به لطف، رحمت و خواست او صورت گرفت و با تمام شدن کار با این سرعت و به این شکل، بدون اثرات منفی و بل‌که ان شاءالله اثرات مثبت، بر ما منت گذاشت. همچنین چون «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» از طرف همه‌ی شما و خانواده‌های درگیر حادثه از همه‌ی کسانی که از همان ابتدا کمک، مشارکت، توجه و تلاش کردند و کارها را به این پایان خوب رساندند تشکر می‌کنم. اگر بخواهیم به ترتیب بگوییم از زمان رسیدن خبر ربایش ما با سران و حاکمان سوریه در تماس بوده‌ایم. که از ابتدا واقعا تلاش کردند و زنان و پیرمردان را آزاد کردند. و برای آن‌ها محافظ و محدوده‌ی امنیتی تأمین و با دستور جناب بشار اسد برای رساندن سریع زنان و همراهانشان در همان شب هواپیمایی مهیا کردند که این کار سهم بزرگی در آرام و دل‌گرم کردن مردم داشت. و آن شب شاهد بازگشت خواهران و خانم‌ها بودیم. این‌جا از سران سوریه، جناب بشار اسد، به خاطر این توجه و عنایت تشکر می‌کنم.

همچنین از همان لحظات اول حکومت، سران، مسئولان و بسیاری از رهبران سیاسی لبنان سریعا مسئولیت خود را بر عهده گرفتند و برای ارتباط و همکاری از روابط و توانایی‌های خود استفاده کردند و یک همکاری گسترده و واقعی ملی به وجود آمد. تا به این‌جا رسیدیم. همچنین وظیفه داریم -با حفظ سلسله‌مراتب قانونی- از رئیس جمهور محترم، ژنرال میشل سلیمان؛ رئیس محترم مجلس، استاد نبیه بری؛ نخست‌وزیر محترم، استاد نجیب میقاتی و همچنین جناب سعد حریری که خبردار شدیم تلاش‌های ویژه‌ای در این زمینه انجام داده و همه‌ی کسانی که تماس گرفتند، مذاکره کردند و روابط خود را در جهت مثبت و انجام کار به کار بستند تشکر کنیم. -این واکنشی که جوانان [با بردن نام سعد حریری] نشان دادند با اخلاق ما هم‌خوانی ندارد. ما در زمینه‌ی سیاست با هم مشکل داریم. حتی بیش از سیاست… ولی باید از هر کار خوبی تعریف و تشکر کرد.- همچنین تماس‌هایی که در سطح منطقه برقرار شد و تشکر ویژه از مسئولان و دولت ترکیه به خاطر همکاری‌شان در این زمینه. تشکر از نخست‌وزیر محترم، جناب اردوغان و وزیر امور خارجه، جناب گل. هر کس در این تماس‌ها نقش داشته ما از وی تشکر می‌کنیم و این تلاش انسانی و اخلاقی وی را ارج می‌نهیم.

همچنین باید از خانواده‌ها به خاطر تفاهم، صبر و تحمل‌شان تشکر کنیم -گرچه برخی تلاش کردند با بازی‌های رسانه‌ای کار را سخت کنند.- چون این گونه حوادث اگر بخواهیم به پایان خوب برسند، نیاز به آرامش، صبر، حکمت و رفتار دقیق دارند.

و از مردمی که رفتارهای خود را کنترل کردند و به ندای آرامش، خودداری، عقل، حکمت و طمأنینه پاسخ دادند.

و این‌جا می‌خوام در این مناسبت پیش از پرداختن به این حادثه، به حادثه‌ی تجاوز به خودروی دیگری از زائران که در عراق رخ داد و منجر به شهادت چند خانم جلیله و زخمی‌شدن چند نفر شد اشاره کنم. ما از برادران عراقی، نیروهای سیاسی و دولت به خاطر توجه‌شان به زخمی‌هامان تشکر می‌کنیم. کمی پیش خبردار شدم که نخست‌وزیر محترم، جناب نوری مالکی، هواپیمایی مخصوص برای بازگشت هوایی زخمی‌ها و دیگر زائران از بغداد تا بیروت فراهم کرده است. از ایشان نیز به خاطر این توجه و عنایت تشکر می‌کنیم.

می‌خواهم به این رویدادها بپردازم و از آن‌جا به مناسبت برسم. صحبتی با مردم، صحبتی با آدم‌ربایان و صحبتی با حکومت خواهم داشت. و از آن‌جا وارد مسئله‌ی مناسبت می‌شوم.

اول مردم، خانواده و عزیزان ما. این تجربه‌ایست که باید خیلی درباره‌اش فکر کنیم. از لحظات اول بعضی احساساتی شدند، به خیابان‌ها ریختند، خیابان‌ها را بستند. -چون این حادثه ممکن است خدای ناکرده تکرار شود. که امیدواریم نشود. ولی برای این‌که کارهایمان را سامان بدهیم و از الان گوش به زنگ باشیم.- این به خیابان ریختن و خیابان بستن هیچ معنایی ندارد. چه رسد به کارهای بدتر و تجاوز به خودروها یا اماکن خصوصی یا عمومی… . این کارها چه فایده‌ای دارد؟ قاعدتا این از هر نظر حرام است. به متدینین می‌گویم این حرام است. به کسانی که به اخلاق اهمیت می‌دهند می‌گویم این ناپسند است. و با همه‌های معیارهای قانونی، انسانی و… .

به خیابان می‌ریزید که به چه کسی فشار بیاورید؟ آدم‌ربایان که در لبنان نیستند! این حادثه به خیابان‌ها، مردم و خودروها هیچ ربطی ندارد. چیز دیگری که باید بر آن تأکید کنم این است که اصولا این مسئله از سال 2005 در کشور مد شد. در هر حادثه‌ای که سوریه یا اهالی سوریه در آن نقش داشته باشند، به حریم ساکنین و کارمندان سوریه‌ای لبنان تجاوز می‌شود. و واقعا عجیب است که در چنین حادثه‌ای که به این کارمندان یا مردمی که دارند در میان ما و در زمین‌ها و شهرهای ما زندگی می‌کنند هیچ ربطی ندارد، به حریم ایشان تجاوز می‌شود. این مسئله هم از نظر دین شرعا حرام و جرم و از نظر اخلاقی بسیار ناپسند است. به این مردم -کارمندان، ساکنین، گروه‌ها یا حتی مهاجران- چه ربطی دارد؟ هیچ ربطی ندارد. هیچ کس حق ندارد خارج از این معیارهای اخلاقی، انسانی و شرعی رفتار کند.

البته از نظم بسیار خوب مردم بسیار تقدیر می‌کنیم. این است مایه‌ی اعتماد و حاصل شناخت ما نسبت به این مردم و همان چیزی است که همیشه قطعا از ایشان می‌خواهیم.

همچنین بگذارید با بخش خصوصی صحبتی داشته باشم. مسئول کاروان‌های عراق و ایران. باید در این برهه نسبت به مردم مهربان‌تر باشند. و بنده با مجلس اعلای شیعیان و همه‌ی طرف‌هایی که چنین موضعی گرفتند هم‌صدا می‌شوم که: لازم نیست کاروان‌ها زمینی بروند. این برهه‌ی زمانی کمی سخت و حساس است. مسئله‌ی اول امنیت، زندگی، سلامت و کرامت زائران است. ولی مسئله به این‌جا ختم نمی‌شود. یعنی مسئله فقط مسئله‌ی چند نفر نیست که ربوده شده‌اند. این گونه حوادث پیامدهای خطرناکی دارد. منجر به فتنه و حوادث دیگر می‌شود. خب این دفعه مردم خود را کنترل کردند، دفعه‌ی بعد نمی‌دانیم چه پیش خواهد آمد. به همین خاطر خواهش می‌کنیم هیچ کس زائران، مردم و همه‌ی کشور را در برابر خطرات و پیامدهایی از این دست قرار ندهد. خطوط هوایی بیروت- بغداد، بیروت- نجف اشرف، بیروت- تهران و بیروت- مشهد در حال استفاده هستند. افراد می‌توانند با هواپیما بروند زیارت کنند و به سلامت و دست پر برگردند. و از این به بعد هر مدیر کاروانی که اصرار داشته باشد مردم را زمینی ببرد، مسئول پیشامدها است. بنده همه‌ی مسئولیت‌های شرعی، قانونی، قضایی، اخلاقی و… را بر عهده‌ی چنین کسی می‌گذارم. اعتماد ما به برادران مدیر کاروان -از هر منطقه‌ای- بالاست و امید داریم پاسخ بگیریم. البته مردم هم دخیل هستند و باید به این مسئله توجه کنند و کاملا به آن پایبند باشند. همه باید بعد از این با مسئولیت‌پذیری و حکمت رفتار کنند تا از این پس کسی مانند این مشکلی را که داریم از سر می‌گذارنیم برایمان به وجود نیاورد.

صحبتی با آدم‌ربایان. قاعدتا کار شما محکوم است. البته عقل به خرج دادند و جواب واسطه‌ها را دادند. این خوب است و امیدواریم مردم همیشه بر اساس عقل رفتار کنند. ولی می‌خواهم توجه‌تان را به یک نکته جلب کنم. و آن این که ربودن غیر نظامیان و تجاوز به حریم‌های مردم از این طریق برای خودتان و همه‌ی آن چیزهایی که ادعا می‌کنید یا می‌گویید دارید برای آن تلاش می‌کنید، بد است. دو فرض وجود دارد. اگر -بر اساس آن‌چه زائران از آدم‌ربایان شنیده‌اند.- هدف‌تان فشار علیه موضع سیاسی ماست. این کار هیچ تأثیری ندارد. موضع سیاسی ما درباره‌ی حوادث سوریه برخاسته از اصول، نگاه راهبردی، ارزیابی شرایط منطقه و خوانش با دقت، آرامش و عقل تهدیدها، حوادث و پروژه‌هاست. به همین خاطر ما در سوریه و به خاطر سوریه، آینده، جایگاه، ملت، ساکنان، سلامت و قدرت آن طرفدار گفت و گو، اصلاحات، وحدت ملی، پایان هر گونه درگیری مسلحانه و طرفدار درمان سیاسی هستیم. به همین خاطر اگر هدف از ربودن لبنانیان تأثیر بر موضع سیاسی ما یا همپیمانانمان است، بی فایده است و نیازی به این کار نیست. چون ما وقتی موضعی می‌گیریم آماده‌ایم در راه آن جان‌فشانی کنیم. موضع ما برخاسته از اصول‌مان است و حاضریم در راه آن‌چه مهم‌تر و در اولویت است جان‌فشانی کنیم. فرض دوم که تلاشی واقعی است این است که این‌ها لبنانیان را می‌دزدند و از لبنان می‌خواهند در ازای آزادی ربوده‌شدگان لبنانی، برای آزادی بازداشت‌شدگان، به نظام و حاکمان سوریه فشار بیاورد. در این باره نیز به شما می‌گویم این در گذشته بی‌فایده بوده و در آینده نیز بی‌فایده است. حاکمان سوریه حاضر به گشودن این راه نیستند و ما نیز حاضر به ورود به چنین معضلی نیستیم. و چند هفته پیش تجربه‌ی دردناکی در منطقه‌ی قصیر رخ داد. دو لبنانی ساکن سوریه از سوی گروه‌های مسلح ربوده شدند و گفتند برای بازگرداندن آن دو لبنانی باید از حاکمان سوریه آزادی فلانی و فلانی را بخواهید. اصلا این یک روش خطرناک است اگر قرار باشد همه‌ی مسائل از این طریق حل شود! خب، پاسخی داده نشد. حاکمیت سوریه نیز وارد ماجرا نشد. تماس‌ها به جایی نرسید. و عشایر و خانواده‌ی آن دو لبنانی ربوده شده چند نفر از آن گروه مسلح را دزدیدند و بعد با هم تبادل کردند! پس این یک روش غلط است. خواهش می‌کنیم دیگر تکرار نشود چون هیچ ارزش سیاسی، امنیتی و تبادلی‌ای ندارد. و همچنین خواهش می‌کنیم کسی علیه لبنانیان دست به خشونت نزند چون در هر صورت خشونت خشونت می‌آورد.

وارد صحبتم درباره‌ی حکومت می‌شوم. این تجربه‌ای که امروز به دست آمد بسیار تجربه‌ی خوبی است. از لحظه‌ی اول گفتیم مسئولیت بر عهده‌ی حکومت است. و حکومت و دولت باید مسئولیت‌هایشان را بر عهده بگیرند و ما سران و نیروهای سیاسی همگی تلاش‌های دولت و حکومت را پشتیبانی می‌کنیم. و این یک کار خوب بود. بعضی مردم تحلیل کردند که این شروع خوبی از جانب ماست. این شروع نیست. این از گذشته وجود دارد. و از این‌جا وارد جنوب، لبنان، نبرد با اسرائیل، مقاومت و مناسبت می‌شوم.

از زمان شکل‌گیری دژ صهیونیستی در سال 1948  در سرزمین‌های فلسطین، به خاک لبنان تجاوز می‌شد. به لبنانیان، روستاها و کشاورزان تجاوز می‌شد. از 48 دشمن اسرائیلی وارد مرزها، زمین‌ها و قرارگاه نیروهای امنیتی می‌شد و به ارتشیان حاضر تجاوز می‌کرد و نظامیان، شهرنشینان و مردم را می‌ربود و مرتکب جنایت می‌شد. و آنان که تاریخ را فراموش می‌کنند بروند به بایگانی‌ها نگاه کنند. زمین‌هایی که در آن‌ها جنایت رقم خورد و 80، 100 و 120 نفر شهید شدند. این‌ها همه قبل از دهه‌ی هفتاد و پیش از ورود گروه‌های مقاومت فلسطین به لبنان بود. خب حرف ساکنان و رهبران سیاسی و دینی جنوب از زمان مرحوم امام سید عبدالحسین شرف الدین و دیگر دانشمندان چه بود؟ ای حکومت، بیا از جنوب دفاع، از مرزها محافظت و از تجاوز به همه‌ی لبنانیان جلوگیری کن. ولی دولت نمی‌خواست به هیچ کدام از این فریادها پاسخ دهد یا نمی‌داد. صحبت‌های حضرت امام مغیب سید موسی صدر (اعاده الله و اخویه و رفیقیه بخیر) از وقتی در سال 60، 61 به لبنان آمد و از هنگام ورودش به مسائل مردم را نگاه کنید: می‌خواهیم ارتش به جنوب برود برای حفاظت از مرزها نه حفاظت از اسرائيل! می‌خواهیم ارتش برود آن‌جا از مردم مراقبت کند. حکومت باید حضور مؤثر داشته باشد. می‌خواهیم جوانان جنوب را تربیت و مسلح و اهالی جنوب را سازمان‌دهی کنید تا مردم در کنار ارتش از جنوب دفاع کنند. ولی حکومت نپذیرفت. دولت یا بگوییم حاکمیت در دنیای دیگری بود. حاکمیت سیاسی همیشه در دنیای دیگری بود. حاکمیت سیاسی لبنان برای دفاع از جنوب، اهل جنوب، لبنان و ملت آن برنامه‌ای نداشت. تنها بر اساس نظریه‌ی «قدرت لبنان در ضعف آن است.» و نظریه‌ی بی‌طرفی تصمیم می‌گرفت. شاید این قابل درک باشد که یک نفر نسبت به نبرد عرب و اسرائیل بی طرف باشد ولی آیا کسی می‌تواند نسبت به حفاظت از خاک، ملت، خانواده، روستاها، ارتش، پاسگاه‌ها، قرارگاه‌ها و تأسیسات زیربنایی کشور خودش بی‌طرف باشد؟! و این وجود داشت. این‌ها بود که در آن دوران امام موسی صدر را -که از سرسخت‌ترین منادیان مسئولیت‌پذیری حکومت و ایستادگی ارتش لبنان در خطوط مقدم برای دفاع بود،- مجبور به تشکیل «افواج المقاومة اللبنانیة» [امل]، دعوت مردم به حمل و خرید سلاح و فروش دارایی‌هایشان برای خرید سلاحی برای دفاع از خوشان، کرد. و خودش هم سلاح خرید. پس وقتی امروز درباره‌ی مقاومتی مردمی صحبت می‌کنیم، باید به یاد بیاوریم مردم لبنان و مخصوصا اهالی جنوب و روستاهای مرزی جنوب و بقاع غربی در غیاب کامل حاکمیت سیاسی لبنان مجبور به خرید و حمل سلاح و انجام این واجب ملی شدند. تازه اگر بیش از غیاب چیزی نگوییم. بگذارید امروز کمی سهل‌گیر باشیم و به کشور کمک کنیم. مسئله بیش از غیاب بود ولی بگذارید از غیاب صحبت کنیم. خب اگر حکومت از کشور، خاک، آبرو و مردم حفاظت نکند و مسئولیت آزادسازی بخش‌های اشغال‌شده‌اش را -در 67 مزارع شبعا و تپه‌های کفرشوبا یا 78 یا 82- بر عهده نگیرد، مردم از واجبات ملی، دینی یا نژادی خود شانه خالی نمی‌کنند. این که مردم از واجبات، کرامت و دارایی‌های قانونی و شرعی خود دست بر نمی‌دارند نشان شرافت آن‌هاست. به همین خاطر مقاومت لبنان در قالب مردمی شکل یافت و خود را در قالب احزاب، تشکیلات، جنبش‌ها و سازمان‌ها نشان داد. و برادران فلسطینی نیز از طریق گروه‌های فلسطینی مجاهد و مبارز در این مقاومت نقشی اساسی داشتند. و حمایت مردمی… و این مقاومت شکل گرفت. مقاومتی که تلاش‌ها و دستاوردهای آن فزونی و تراکم یافت تا آن که پیروزی بزرگ 25 مه 2000 رقم خورد و تبدیل به عیدی ملی، عید مقاومت، آزادسازی و پیروزی، شد. بر این اساس و بر اساس همه‌ی آن‌چه رخ داده باید بگوییم ما همیشه بر مسئولیت‌پذیری حکومت تأکید می‌کنیم و همه‌ی ما با آن، پیش آن و در کنارش و اگر بخواهد در نبرد پیشاپیش آن می‌ایستیم و آماده‌ی شهادت و جان‌فشانی هستیم. ولی وقتی مسئولیت‌پذیری وجود نداشته باشد، مردم مسئولیت‌های خود را به صورت دقیق و اساسی بر عهده می‌گیرند.

از این‌جا وارد بحث مناسبت می‌شوم تا بگویم بله، ما امروز در برابر عیدی ملی و واقعی هستیم. و بنده درخواست می‌کنم این روز به عنوان یک عید ملی مردم، حکومت، ارتش، سازمان‌ها، ملت و همه‌ي نیروهای سیاسی مخصوصا حزب‌ها، تشکیلات و گروه‌ها و جنبش‌هایی که [در آزادسازی] مشارکت کردند و جنگیدند لبنان معرفی شود. چه اشکالی دارد؟ ما امروز را جشن گرفتیم. فردا برادرانمان در جنبش امل در خیام جشنی خواهند داشت. احزاب و تشکیلات دیگر هر کدام در منطقه و شهر خودشان جشن بگیرند و کشور را جشن فرا بگیرد. این مخصوصا حق همه‌ی حزب‌ها، گروه‌ها، تشکل‌ها، جنبش‌ها و سازمان‌هایی است که در این مقاومت سهمی داشتند، گلوله‌ای شلیک کردند، شهیدانی تقدیم مقاومت کردند، افرادی از آنان در راه مقاومت بازداشت و اسیر شدند و در این راه جراحت برداشتند که جشن بگیرند چون شریک هستند.

این عید، عید همه‌ی خانواده‌های شهدا، همه‌ی اسیران، آزادگان، جانبازان، کسانی که بی‌خانمان شدند یا خانه‌هایشان نابود شد و همه‌ی کسانی است که در خاکشان ماندند. و عید همه‌ی کسانی است که همان زمان یا بعدها با صحبتی، نوشته‌ای، موضع‌گیری‌ای، شعری، دعایی یا هم‌دردی‌ای کمک، شراکت، پشتیبانی و حمایت کردند. تا آن‌ها که در جنگ سی و سه روزه با این مقاومت ایستادند. این عید، عید همه است. و این خواسته‌ی حق ماست. و رضایت نخواهیم داد کسی آن را به عید یک طائفه، گروه یا تشکیلاتی خاص تبدیل کند. نه، این یک عید و پیروزی ملی واقعی است. و از روز اول در 25 مه که در ورزشگاه بنت جبیل جشن گرفتیم و بنده در خدمتتان بودم و صحبت کردیم، گفتیم این پیروزی لبنان، همه‌ی لبنان، است و امروز در دوازدهمین سالگرد آن نیز می‌گویم این پیروزی لبنان، همه‌ی لبنان، است. این عید ملی همه‌ی لبنانیان است و می‌خواهیم این طور معرفی شود.

مسئله‌ی دوم در رابطه با مناسبت است. از این‌جا به بعد به دستاورد و خود مسئله می‌پردازم.

ولی فقط نمی‌خواهم تاریخ بگویم، درباره‌ی امروز هم هست. مسئله‌ای که می‌خواهم امروز در صحبت‌هایم از آن صحبت کنم، صحبت از مقاومت به عنوان یک: دستاورد و دو: قضیه‌ای پر اهمیت است. وقتی می‌گویم مقاومت یعنی تصمیمات، اراده، حق، مشروعیت، مردان، مردم، سلاح و آمادگی‌اش. مقاومت این‌هاست.

خب اول می‌رویم سراغ دستاورد و سپس قضیه. که قاعدتا می‌خواهم از این‌ها نتیجه بگیرم. در بحث دستاورد می‌توانیم گسترده و در سطح منطقه‌ای صحبت کنیم. همه می‌دانند در سال 1982 پشت سر حضور اسرائیل، پروژه‌ای آمریکایی - اسرائیلی برای لبنان، منطقه و تمام کردن کار قضیه‌ی فلسطین و اهدافی در رابطه با مسئله‌ی لبنان، فلسطین، روند سازش منطقه و سوریه وجود داشت. وقت را این‌جا مصرف نمی‌کنم. همگی‌تان در آن دوره بوده‌اید. مقاومتی که سریع در لبنان شکل گرفت، با اشغال 1982 به مقابله برخاست، این پروژه‌ی آمریکایی - اسرائیلی برای منطقه را از بین برد و منطقه را وارد دوران و مرحله‌ی جدیدی کرد. آن روز [و با آغاز اشغال] گفته شد لبنان وارد دوران اسرائیل شد. ولی تنها به فاصله‌ی چند ماه روشن شد لبنان دارد از دوران اسرائیل خارج می‌شود.

خب، حالا بیایید از مسائل قابل لمس صحبت کنیم. شما البته در مناطق مرزی، نزدیک مرزها حضور دارید، اگر بخواهیم درباره‌ی 1982 و پروژه‌ی آمریکایی - اسرائیلی، اهداف حضور اسرائیل و سازشی که قرار بود تحمیل شود، صحبت کنیم، عده‌ای به یاد می‌آورند و نسلی هم هستند که در آن دوران نبوده‌اند. خب بیایید از چیزهای قابل لمس صحبت کنیم. دستاورد را لمس کنیم. این خاکی که الان شما روی آن قرار دارید، از اراضی اشغالی بود. تحت اشغال بود. بخشی از این مناطق مرزی از 1978 و بخشی دیگر از آن از 1982 تحت اشغال بود. یعنی پس از عقب‌نشینی اسرائیل از صیدا، صور و نبطیه و تشکیل آن‌چه آن روز نوار مرزی نامیده می‌شد. خب این سرزمین به ساکنانش بازگشت. این یک دستاورد قابل لمس است. سرزمینی که پروژه‌ی اسرائیلی تصمیم بازگرداندن آن را نداشت. اسرائیل به لبنان نیامده بود تا از آن خارج شود! اسرائیل به لبنان، خاک و آب آن چشم طمع دارد. البته الان وقت نیست که مستندات را برایتان بخواهم و به‌تان نشان دهم. ولی این یک مسئله‌ی قطعی تاریخی است و مستندات این طمع را تأیید می‌کنند. در ابتدا که منطقه داشت شکل می‌گرفت و پس از برپایی دژ صهیونیستی در سال 1948 اسرائیل به تکه‌ای از لبنان یا حد اقل جنوب لبنان، از رود اولی تا مرز، چشم طمع داشت. و اگر بخواهیم حد اقل حد اقل را در نظر بگیریم، از لیطانی تا مرز. این‌ها طمع‌های همیشه، امروز، موجود و مستمر اسرائیل است. اسرائیل نیامد که برود. وقتی آمد یک سال برای خودش زمان تعیین کرده بود که ببیند چطور در جنوب مستقر شود. و به واسطه‌ی بررسی‌های اجتماعی، روانی و علمی و نظرسنجی‌ها و از طریق به کار گیری حوادثی که در 1982 در جنوب در جریان بود و حساسیت‌های موجود میان ساکنین مختلف جنوب یا ساکنین جنوب و گروه‌های فلسطینی، دل بسته بود که اهالی جنوب آرام، بدون واکنش و همراه خواهند بود و ارتش اسرائیل در جنوب باقی خواهد ماند. و برای آغاز ساخت شهرک در جنوب لبنان، مانند همه‌ی سرزمین‌های عربی‌ای که در جنگ‌های پیشین اشغال کرده بود، یک سال وقت تعیین کرد. ولی سرعت لبنانیان در برخورد با اشغال و ضربه‌ی ویژه‌ی بسیار بزرگ 1982/11/11 استشهادی احمد قصیر در شهر صور و چهره‌ی نا امید و درمانده‌ی شارون برای نجات آن ساختمان، این تفسیر روشن را به اسرائیلیان ارائه داد که: نه، جنوب و لبنان سرزمین امنی برای نیروهای اشغال‌گر و پروژه‌های اشغال نیست. خب امروز آن چه قابل لمس است این است که خاک شما، خاک لبنانیان،  تا خود مرز به ایشان بازگردانده شده. تا خود مرز.

مانده مزارع شبعا، تپه‌های کفرشوبا و بخشی از شهرک غجر. و دیدید که در سال 2000 چطور لبنانیان از طریق حاکمیت سیاسی بر سر 1، 100 و 1000 متر بحث می‌کردند. خب این خاک با کرامت و بدون شرط، ضمانت‌های امنیتی، توافق‌نامه‌های ذلت‌بار و دستاوردی برای دشمن به ما برگشت. و از همه مهم‌تر این است که این سرزمین، خانه‌ها، مزارع و زمین‌ها، به صاحبانش و حکومت، حاکمیت و حوزه‌ی تصمیم‌گیری حکومت برگشت.

همه می‌دانیم که سینا در کمپ دیوید چطور با شرط‌های اسرائیلی به مصر بازگشت. امروز مشکلی که حاکمیت مصر در سینا با آن مواجه است این است که چه قدر حق دارد ارتش، پلیس و سلاح به این منطقه ببرد، و چه مقدار و چه گونه سلاح‌هایی.

دستاورد لبنان این بود است که خاک تماما به حوزه‌ی تصمیم‌گیری لبنان بازگشت. امروز دولت لبنان است که تصمیم می‌گیرد چه مقدار، چند تیپ، چند گردان و چه سلاح‌هایی از ارتش را بفرستد آن‌جا. و هیچ کس هم حق بحث و اعتراض ندارد. می‌تواند در هر وجب از خاک جنوب که می‌خواهد، حضور داشته باشد. و به اجازه‌ی اسرائیل، سازمان ملل و هیچ کسی دیگری در جهان نیاز ندارد. این یعنی بازگرداندن سروری به این خاک. خب این یک دستاورد است. یک دستاورد قابل لمس. ما امروز در خاک و زمین‌های خود هستیم. و مردم در امنیت، صلح و آرامش زندگی می‌کنند. فتنه‌ای که سال 2000 اسرائیل آن را می‌خواست و خود را برای آن آماده کرده بود، به سرعت از میان رفت. و باید برای این خاطر خدا را شکر کنیم. می‌دانید که ممکن است این مسئله پیش از این گفته نمی‌شد یا اگر گفته می‌شد من خبر ندارم. چرا اسرائیل به سرعت خارج شد و ارتش آنتوان لحد را از عقب‌نشینی خبردار نکرد؟ می‌دانید چرا سریع خارج شد و ارتش آنتوان لحد را در خیابان، پایگاه‌ها و زمین‌ها رها کرد و این ارتش ضایع و بهت‌زده شد؟ چون فکر می‌کرد مقاومت حمله خواهد کرد، خواهد کشت و مرتکب جنایت خواهد شد و کار به جنگ داخلی یا فتنه‌ی طائفه‌ای خواهد کشید. ای خانواده‌های عزیز جنوب، ای خانواده‌های همه‌ی کسانی که در ارتش آنتوان لحد کار می‌کردند، ای لبنانیانی که با اسرائیل همکاری کردید و به فلسطین اشغالی رفتید یا فرار کردید، به این جمله دقت کنید: همین اسرائیل که ده‌ها سال برایش کار کردید، خواست که شما کشته و ذبح شوید و زنانتان بیوه و فرزاندانتان یتیم شوند و هیزم آتش فتنه‌ای طائفه‌ای باشید که می‌خواست عروسی لبنانیان را به عزا تبدیل کند. و قرار بود شما قربانیان آن باشید. تا این‌جا علیه شما توطئه کردند.

ولی آن روز همه‌ی بخش‌های مقاومت و ساکنان جنوب، مخصوصا ساکنان روستاهای مرزی که از ارتش لحد، گلوله‌ها، بازداشت‌گاه خیام و مزدورانش چه جنایت‌ها و شکنجه‌ها که ندیده بودند، با سطح بالایی از اخلاق و انسانیت زلال رفتار کردند. و برای این که کسی منتی نگذارد یا برتری نجوید باید یادآوری شود که این مردم بر اساس وظیفه، اخلاق، دین و میهن‌پرستی خود این گونه رفتار کردند.

ولی این باید به همه‌ی لبنانیان و -بگذارید بگویم- مخصوصا آن‌ها که ده‌ها سال با اسرائیل کار کردند یادآوری و گفته شود که اسرائیل به امنیت، سلامت، کرامت، زندگی و خون شما هیچ اهمیتی نمی‌دهد. او شما را استثمار و از شما به عنوان قربانی استفاده کرد بعد تنهایتان گذاشت تا کشته شوید و هیزم فتنه باشید.

خب از سال 2000 تا امروز این جنوب و این منطقه‌ی مرزی، که لبنانی است کوچک، -چرا؟ چون از لحاظ مردم‌نگاری اهالی‌اش مسلمانان، مسیحیان، شیعیان، اهل سنت، درزی‌ها و طائفه‌ها و مذاهب مختلف مسیحیان حضور دارند- با هم در صلح زندگی می‌کنند. هیچ کس از دیگری انتقام نمی‌گیرد، خانه‌ی دیگری را تخریب نمی‌کند، مزرعه‌ی دیگری را آتش نمی‌زند، دیگری را ناچار به مهاجرت یا برای تغییر دموگرافی تلاش نمی‌کند. و همه‌ی این‌ها در سایه و با وجود سلاح مقاومت. حتی آن‌ها که به فلسطین اشغالی پناهنده شدند یا فرار کردند -هر چه می‌خواهید بگویید- هیچ کس از آن‌ها نخواست بروند. هیچ کس. از روز اول رفتار، عملکرد و موضع مشخص بود که: «أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ- هیچ کس بار دیگری را به دوش نمی‌کشد.- سوره‌ی نجم آیه‌ی 38» زنان، مادران، همسران، فرزندان، دختران، خانواده، پدران و مادران، که با اسرائیل همکاری نکردند کسی کاری‌شان نداشت. حتی همسران مزدوران دانه‌درشت. و تجربه از همان لحظه‌ی اول نشان داد ما نمی‌خواهیم کسی را بکشیم. دادگستری و حکومت لبنان هستند و محاکمه خواهند کرد. خودشان رفتند. و از همان ابتدا به خانواده‌ها گفتیم می‌توانید برگردید. این توافق‌نامه نمی‌خواهد. می‌توانید برگردید. زنان، فرزندان، کودک، بزرگسال، می‌توانید برگردید. آن‌ها که مزدوری کردند برگردند؛ حکومت و محکمه هست. و سهل‌گیری قضایی را در این مسئله دیدید.

پس هیچ کس نمی‌خواست در جنوب تغییری ایجاد کند. بل‌که مقاومت و همه‌ی بخش‌های آن برای جنوب و ساکنان آن خیر می‌خواستند. می‌خواستند این زخم التیام پیدا کند و ساکنان مرزها در امنیت، صلح، دوستی، ثبات، همکاری و هر چه موجب بهبود این هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، روابط حسنه و همکاری، می‌شود با هم زندگی کنند. و ما ان شاءالله همیشه آمادگی‌اش را داریم.

خب این نیز قاعدتا یک دستاورد است. دستاوردی قابل لمس در هر ساعت و هر لحظه. ممکن است برخی مردم این دستاورد را احساس نکنند. ولی کسانی که در حوزه‌ی اشغال بودند آن را احساس می‌کنند. ایست‌های بازرسی و ذلتی که به همراه داشت. امروز به ایست‌های بازرسی که می‌رسید ارتش لبنان یا نیروهای امنیتی هستند. فرزندان و خانواده‌ی خود شمایند. به شما احترام می‌گذارند و از خود شما هستند.

می‌رویم سراغ دستاورد بعدی. مسئله‌ای که بعد از آن به قضیه و اهمیت می‌پردازیم. حفاظت از جنوب، لبنان، مردم و کشور از طمع‌ها، تهدیدات و تجاوزهای اسرائیل. خب معادله‌ی آزادسازی، مقاومت است. و معادله‌ی حفاظت، ارتش، ملت و مقاومت است. خب بگذارید ببینیم این معادله دستاوردی داشته یا نه؟ یک بار می‌نشینیم شعر، انشای عربی، نظریه و فلسفه می‌بافیم ولی من می‌خواهم روستایی صحبت کنم. با ادبیات روستاییان. به روستاها می‌رویم و از ایشان می‌پرسیم. آیا این معادله دستاورد داشته یا نه؟ از مرزها حفاظت کرده؟ بله. از مرزنشینیان محافظت کرده؟ بله. همه می‌توانند شبانه روز کنار فنس‌های مرزی و دیوار مصنوعی عبور و مرور کنند. و دارد می کنند. می‌توانند به زمین‌هایشان بروند؟ بله. به مدرسه بروند؟ بله. امروز کجاها خانه می‌سازند؟ نه تنها در روستاهای مرزی. که در مرز. پشت فنس مرزی خانه می‌سازند. این نشان‌دهنده‌ی چیست؟ احساس امنیت و حفاظت؟ نشان دهنده‌ی اعتماد شدید به حفاظت است. این طور نیست که فقط بدانند تحت حفاظت هستند و تمام. نه، اعتماد شدیدی وجود دارد که ما تحت حفاظت هستیم. ماجرا این است.

به همین خاطر از 25 می 2000 تا 12 جولای 2006 جز فاصله‌ی 12 جولای تا 14 آگوست و از 14 آگوست تا امروز اسرائیل جرأت نمی‌کند به لبنان و لبنانیان تجاوز کند. مشکلات امروز چیست؟ این که فلان‌جا نقض حریمی صورت گرفت که ارتش جلوشان را گرفت. این‌جا 5، 50 یا 100 متر جلو آمدند و سازمان ملل آمد یک روزه گفت این‌جا خط آبی است و آن‌جا سبز و فلان…. همه‌اش همین است.

این کجا و از 82 تا 2000 کجا که زمین‌ها را بمباران می‌کردند، کشاورزان را هدف قرار می‌دادند یا بیرون می‌کردند، به ایستگاه‌های ژاندارمری تجاوز می‌کردند، مردم را می‌ربودند و عملیات کماندویی انجام می‌دادند، این‌ها تمام شد. همه‌اش تمام شد.

دلیل؟ این دوازده سال دلیل است. ممکن است بگویند این که دلیل نمی‌شود. مگر دلیل چه باید باشد؟ این دوازده سال دلیل است. دوازده سال است اسرائیل درنده‌خو و وحشی‌ای که به خاک و آب ما طمع دارد جرأت نمی‌کند به روستاها، مردم و تمامیت کشور ما تجاوز کند. چه کسی محافظ است؟ این معادله است. نه سازمان ملل، سازمان همکاری‌های اسلامی، اتحادیه‌ی عرب و نه هیچ کس دیگر. محافظ، این معادله است. معادله‌ی ارتش، ملت، مقاومت. و مقاومت بخشی از این معادله است. خب این از دستاورد.

تا آن‌جا که اسرائیلی که همیشه به فکر حرکت به سمت ما، تجاوز به ما و آغاز جنگ بود، می‌ترسد به طرف ما تیر یا سنگی بیاندازد و به سمت ما بیاید و دارد این دیوار را می‌سازد. ما درباره‌ی دیواری که دارد در کفرکلا ساخته می‌شود موضعی نگرفتیم ولی بگذارید به یک جنبه‌ی این مسئله بپردازیم. بنده به شما می‌گویم این دیوار یک نشانه است. نشانه‌ی آن‌چه ما از 2000 تا کنون داریم می‌گوییم. و نمی‌خواهم تکرارش کنم. عقب‌نشینی دشمن اسرائیلی از لبنان در 25 مه 2000 آخرین میخ‌ها را به تابوت اسرائیل وسیع کوبید. تمام شد. 25 مه 2000 اسرائیل کبرای وسیع از نیل تا فرات حتی اسرائیل متوسط خارج از فلسطین اشغالی، در سرزمین و مرزها و با خون شهدا و ایستادگی، مقاومت، قهرمانی‌ها و فداکاری‌های شما تمام شد. پروژه‌ی اسرائیل وسیع همیشه به دنبال خاک گسترده‌ای با مرزهایی در کناره‌ی رودها بوده است. از نیل تا فرات و تا لیطانی، اگر نگوییم اولی. و این که رودها تحت سیطره‌اش باشند. و استراتژی‌اش این بود که هیچ کس خارج از این رودها جرأت نکند سنگی داخل اسرائیل بیاندازد، چه رسد که گلوله‌ای شلیک کند. امروز مردمی در مرزهای لبنان هستند که نه تنها به سوی صهیونیست‌ها سنگ و گلوله پرتاپ می‌کنند، بلکه به آن‌ها قول می‌دهند همه‌ی موشک‌هایشان را به همه‌جای فلسطین اشغالی شلیک کنند!

این دیوارها از کرانه‌ی باختری آغاز شد. میان دستاوردهای مقاومت لبنان و مقاومت فلسطین رابطه‌ی محکمی وجود دارد. نگاه کنید پس از مدت کمی از عقب‌نشینی 85 اسرائیل، انتفاضه‌ی اول فلسطین آغاز می‌شود. و تنها پس از چند ماه از آزادسازی 25 مه 2000 انتفاضه‌ی اقصا آغاز می‌شود. انتفاضه‌ای که پیامدهای بسیاری داشت، اسرائیل را به چالش وجود کشید و اگر جامعه‌ی بین الملل، اتحادیه‌ی عرب و… آن تنهایی که به فلسطینیان تحمیل شد، نبود، این انتفاضه دستاوردهای تاریخی و راهبردی بسیاری بزرگی را رقم زده بود. ولی یکی از دستاوردهای آن تحمیل ساخت دیوار در کرانه‌ی باختری بر صهیونیست‌ها بود. اسرائیل دست به عقب‌نشینی زد. از غزه و جنوب لبنان عقب نشست. ساخت دیوار را در کرانه‌ی باختری آغاز کرد. امروز صحبت از ساخت دیوار در مرزهای مصر و اردن است. خب پس اسرائیل وسیع به پایان رسید. [دوران] مرزهای منتهی به رودها تمام شد، به دیوارهای مرزی پناهنده شده‌اند. و دیوارها نیز از وجود آنان، که بر پایه‌ی غصب، جنایت، جنگ‌افروزی، تروریسم و طمع بنا شده، محافظت و حمایت نخواهند کرد. خب این یک دستاورد است. این نیز یک دستاورد بزرگ است.

بنده می‌خواهم به این مناسبت گفته‌ای را یادآوری کنم. البته سال 2000 صحبت‌های بسیاری از سران بلندپایه‌ی صهیونیست منتشر شد. ولی به خاطر وقت باقی‌مانده فقط می‌خواهم یک مثال بیاورم. اسحاق شامیر، نخست‌وزیر دشمن، راست لیکودی تندرو، می‌گوید: فکرش را هم نمی‌کردم -می‌دانید او در کهنسالی مرد.- روزی را ببینم که حکومت و ارتش اسرائیل که دشمنان و دوستان ما -یعنی عرب نیز در رواج این صفت مشارکت داشتند.- آن را «ارتش شکست‌ناپذیر» می‌دانستند در مقابل طرفی عربی مجبور به فرار شود. -تحقیر عرب را ببینید. می‌پرسد یک طرف عربی ما را آزرده کرده؟!- چه شده؟ چطور کار به این‌جا کشیده؟ چند هزار رزمنده‌ی حزب الله قوی‌ترین حکومت خاورمیانه را مجبور به نمایش چنین وجهه‌ی شکست‌خورده‌ای کرده‌اند. ما به عرب ثابت کرده بودیم نمی‌توانند تلاش کنند ما را با فشار مجبور به امتیازدهی کنند چون در نهایت آنان هستند که امتیاز می‌دهند! ولی حزب الله -و بنده می‌گویم همه‌ی مقاومان لبنان- ثابت کردند گونه‌ی دیگری از عرب هم وجود دارد. گونه‌ی دیگری از عرب هم وجود دارد. بنده عادت ندارم کسی را ستایش کنم. ولی از آنان هستم که برای فلانی احترام قائلم. کسی که طوری علیه ما معرکه‌گردانی کرد که نبرد به چالشی علیه حکومت ما تبدیل شد.

این دشمن است که به این دستاورد اعتراف می‌کند. خب این از دستاورد. و امروز به واسطه‌ی آن، دستاورد بزرگ‌تر در سطح منطقه، داخل، جنوب و مرزها… وقتی از لبنان محافظت‌شده صحبت می‌کنیم، منظور همه‌ی لبنان است. بعلبک هرمل پیش و پس از 82 مورد اصابت موشک‌ها قرار می‌گرفت. بیروت، ضاحیه، شمال، جبل لبنان و بقاع میانی و غربی هدف قرار می‌گرفتند. آیا بخشی از لبنان از آتش‌افروزی اسرائیل در امان بود؟- خب این دستاورد است.

دو صحبت هم درباره‌ی قضیه‌ی مقاومت.

قضیه آن است که مقاومت و سلاحش بخشی از معادله‌ی محافظ لبنان در برابر تهدید و جنگ‌افروزی اسرائیل هستند. آن از دستاورد و این از قضیه. پیش از این که نتیجه بگیرم می‌خواهم یادآوری کنم این مقاومت همه‌ی این دستاوردها را در شرایط توطئه‌ی بین المللی -این‌جا هم نمی‌خواهم نسبت به عرب‌ها مشکل آفرینی کنم و بگویم توطئه‌ی برخی حکومت‌های عرب.- و در غیاب عرب و اسلام جز سوریه و ایران -که معروف است و اثبات نمی‌خواهد.- و همچنین در غیاب حکومت رسمی لبنان مگر در سال‌های آخر پیش از سال 2000 رقم زد و نمی‌خواهم بیش‌تر از این وارد مبحث شوم. و در شرایطی که هیچ روزی روی مقاومت توافق ملی وجود نداشت. می‌توانید به آرشیوهای پیش از 25 مه مراجعه کنید. تنها چند شب پیش از 25 مه برخی سیاسیون و رسانه‌های لبنان از خشونت‌طلبان جنوب، قربانیان به جای شهدا و از گروه‌های مسلح سخن می‌گفتند، اصلا مقاومت و جنگ مشروعی نمی‌شناختند. توافق ملی بر سر مقاومت؟ نه. با حفظ احترام همه‌ی کسانی که چنین ادعایی می‌کنند هیچ وقت در لبنان بر سر مقاومت توافق ملی وجود نداشته. همیشه شکاف بوده. و هیچ وقت توافق ملی بر سر سلاح مقاومت وجود نداشته. همیشه شکاف بوده. بنده از برخی لبنانیان و اهالی سیاست و رسانه تعجب می‌کنم که وقتی اتفاق خاصی رخ می‌دهد می‌گویند امروز توافق ملی بر سر مقاومت و سلاح آن از بین رفت! عزیز من توافق ملی کجاست که حالا بخواهد از بین برود؟! همیشه در این باره شکاف و دو دیدگاه و نگاه وجود داشته. مقاومت با وجود این شکاف، غیاب عرب و توطئه‌چینی بین المللی توانست این دستاوردها و پیروزی‌ها را رقم بزند. و این‌ها همیشه وقتی داریم از دستاورد صحبت می‌کنیم باید در ذهنمان باشد.

این‌جا سراغ نتیجه می‌روم. امروز و در پی هرج و مرج سلاحی که در هفته‌های گذشته شاهدش بودیم بحثی در کشور وجود دارد که بیایید بنشینیم و کمی آرام بگیریم. یک پرونده‌ی جدید به نام سلاح، طغیان و وجود سلاح هست بیایید این مسئله و سلاح مقاومت را بیاوریم و اسم همه را یک‌جا بگذاریم سلاح‌های غیر قانونی و خارج از دسترس حکومت لبنان و در قالب یک پرونده به آن بپردازیم! این یک مغالطه‌ی بسیار بزرگ است. این تیزهوشی نیست، مغالطه است! به چند دلیل:

بنده از سلاح مقاومت صحبت می‌کنم و می‌گویم این دستاوردها و قضیه‌ی آن است. همین را درباره‌ی همه‌ی دیگر سلاح‌ها به من بگویید. چه آن‌چه دست هشت مارس است و چه آن‌چه دست هجده… نه چهارده مارس است! -حالا فردا می‌گویند این هجده مارس را به چه حقی به وجود آوردید!- قاعدتا کسی هم نمی‌تواند بگوید نه، ما سلاح نداریم! این‌ها مال ساکنین و… است. این حرف‌ها دیگر در لبنان قدیمی شده. همه سلاح دارند، سلاح سبک، متوسط و سنگین. سلاح‌های سبک هم بعضی‌هایشان ویژه و گران و آبرومندانه هستند… دستاورد و قضیه‌ی همه‌ی سلاح‌ها جز سلاح‌های موجود در معادله‌ی بازدارنده‌ی دشمن اسرائیلی را به من بگویید. بین این دو سلاح تفاوت اساسی وجود دارد. این از یک سو.

از طرف دیگر: ما با این که معتقدیم میان این دو سلاح تفاوت اساسی وجود دارد، می‌گویم مشکلی نیست. درباره‌ی همه چیز حاضریم بحث کنیم. درباره‌ی این سلاح، درباره‌ی آن سلاح، درباره‌ی کلیت موضوع… و وقتی سراغ راهبرد ملی دفاع می‌رویم منظورمان راهبرد دفاعی ارتش یا یکی از طرف‌های مشخص مقاومت نیست. نه. داریم درباره‌ی ملت لبنان، مقاومت و همه‌ی کسانی که می‌خواهند بخشی از این راهبرد دفاعی باشند صحبت می‌کنیم. همه‌ی کسانی که می‌خواهند سلاح داشته باشند تا با آن با دشمن بجنگند و رو به رو شوند. در راهبرد ملی دفاع می‌توانیم همه‌ی امکانات و ظرفیت‌های را برای حفاظت از کشورمان جمع کنیم. تجربه‌ی امروز را نگاه کنید. وقتی لبنانیان بر سر قضیه‌ای ملی توافق می‌کنند و -با وجود اختلافات سیاسی- همه‌ی تلاششان را می‌کنند، دستاورد رقم می‌زنند. خب این‌جا هم همین طور. منطق نمی‌گوید به خاطر این که در کشور طغیان سلاح رخ داده بیایید مقاومت و سلاح مقاومت را لغو کنیم. نه. معادله‌ی صحیح این است که چون در کشور طغیان سلاح رخ داده بیایید برای حفاظت از کشور و ظرفیت‌های آن، همه‌ی این سلاح را در چهارچوب معادله‌ی ارتش، ملت و مقاومت ساماندهی کنیم.

این‌جا می‌خواهم دو صحبت هم درباره‌ی اوضاع داخلی داشته باشم. وقتی داریم از این معادله صحبت می‌کنیم باید -این‌جا هم می‌خواهم بسیار صریح باشم.- میان حفاظت از کشور در برابر دشمن اسرائیلی و حفاظت از هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و امنیت و ثبات ملی در داخل تفاوت قائل شویم. این‌ها دو مسئله و متفاوتند. یک موضوع نیستند. بله به هم ربط دارند ولی می‌توان به صورت دو موضوع نگاهشان کرد. با صراحت: عقیده و دیدگاه ما در برابر اسرائیل بر اساس تجربه - تجربه‌ای که در لبنان، غزه و چند ماه پیش در عراق و پیش از آن در افغانستان به نتیجه رسید.-، منطق تاریخ، حقایق و شرایط، طمع‌ها و توان دشمن و کشور کوچک لبنان و شرایط و ظرفیت‌های آن این است که: معادله‌ی حفاظت از کشور، معادله‌ی ارتش، ملت، مقاومت است. چون در برابر اسرائیل هستیم. چون در برابر اسرائیل هستیم. ولی در داخل نه. فقط و فقط حکومت مسئول امنیت، ثبات و محافظت از لبنانیان و هم‌زیستی مسالمت‌امیز داخل  کشور است. فقط و فقط حکومت است. با استفاده از ارتش لبنان و سازمان‌های رسمی امنیتی. هیچ کس در این باره مسئولیتی ندارد. خب. به همین خاطر در همه‌ی برهه‌های گذشته -حالا برخی خواهند گفت در بعضی مناطق… بگذارید روشن صحبت کنیم… می‌گویند در فلان بخش از ضاحیه مشکل امنیتی وجود دارد. در بعلبک هرمل فلانی دزدیده شد، فلانی فلان کار را کرد و احیانا در برخی مناطق سرقت وجود دارد. و مقالاتی چاپ می‌شود و مسئولیت امنیت را بر گردن ما می‌اندازد. و ما از روز اول گفته‌ایم. ما مسئولیت امنیت را بر عهده نمی‌گیریم. حکومت باید بیاید مسئولیت امنیت را بر عهده بگیرد.- در 25 مه در بنت جبیل گفتم ما نه جایگزین حاکمیتیم، نه سودای حکومت داریم و نه مسئول امنیتیم. حکومت، ارتش، نیروهای امنیتی و دادگستری لبنان مسئولند. بیایند و مسئولیت‌هایشان را بر عهده بگیرند.

برادران، ما مردم لبنان تجربه‌های بلندمدتی داشته‌ایم. این‌ها نظریه نیست. در لبنان جنگ داخلی رخ داده. این‌ها را در کتاب‌ها نمی‌خوانیم. قبرستان‌های ما پر است از قربانیان و خاطر ما سنگین است از داغ عزیزان. نمی‌خواهیم گذشته تکرار شود. سلاح ما برای حفاظت از یک جریان یا یک طائفه نیست. ما از حکومت لبنان می‌خواهیم که از همه‌ی طائفه‌ها، جریان‌ها و نیروهای سیاسی محافظت کند. سلاح ما برای حفاظت از کشور در برابر اسرائیل است. و دولت نیز مسئول حفاظت از مردم داخل. دولت مسئول حفاظت و امنیت ایشان است. بله جریان‌های سیاسی نقش دارند به این صورت که تحریک و مشکل‌آفرینی نکنند. رسانه‌ها نقش دارند به این صورت که نباید مسائل را آن قدر بزرگ جلوه دهند که دیگر مردم نتوانند همدیگر را تحمل کنند. منبرها و سخنرانان با تحریک‌های مذهبی و طائفه‌ای تأثیر دارند. همه‌ی این‌ها ربط دارند. امنیت چیز ساده‌ای نیست. بلکه فرآورده‌ی تلاش‌های سیاسی، فرهنگی، تربیتی، رسانه‌ای، اقتصادی، معیشتی و…و…و… امنیتی است. در نتیجه همه و هر کسی باید به نقش و مسئولیت خود بپردازند تا اوضاع کشور خراب نشود، امنیت در کشور باقی بماند و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز موجود و پاینده باشد. به همین خاطر ما در این زمینه صریح و پایبند هستیم.

خب بعضی خواهند گفت این ادعاست. به همین خاطر به چند مسئله می‌پردازم و صحبتم را تمام می‌کنم.

ما می‌گوییم مهم‌ترین تشکیلات در زمینه‌ی حفاظت از هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و انجام این وظیفه ارتش لبنان است و در کنار آن دیگر نهادهای امنیتی. ولی ستون، تشکیلات ارتش لبنان است. بگذارید با هم روراست باشیم. برای ما مردم جنوب، شمال، بقاع، بیروت، جبل بازگشت به جنگ داخلی، دولت‌های محلی و حوزه‌های طائفه‌ای، سراسر خسارت است. مردم هم را سر می‌برند. و متأسفانه سطح اخلاق و فرهنگ را می‌بینید. خب، امروز آخرین ضمانتی که می‌تواند -البته چیزهایی پیش از آخر هم در سطح سیاسی، دولتی و نیروهای سیاسی وجود دارد.- از هم‌زیستی مسالمت‌آمیز لبنان حفاظت کند، ارتش است. به همین خاطر باید از این تشکیلات و روحیه، قدرت، حضور میدانی و توان نفش‌آفرینی‌اش حمایت، محافظت، دفاع کنیم. حتی اگر حوادث دردناک پیش آمد.

بنده از خودم نمی‌گویم همگی‌تان می‌دانید در 13 سپتامبر 1993 به صورت غیر اتفاقی در یکی از موانع ارتش لبنان در اطراف فرودگاه که مردم در حال تظاهرات بوده‌اند، ارتش و نیروهای امنیتی از مقابل به روی آن‌ها آتش می‌گشایند و حدود 50 نفر از جمله تعدادی از خواهران شهید و زخمی می‌شوند. آیا ما به آن‌ها شلیک کردیم؟ آیا به روی ارتش لبنان اسلحه کشیدیم؟ آیا خواستار خروج ارتش از ضاحیه‌ی جنوبی و اطراف ان شدیم؟ هرگز. گفتیم اگر تصمیم دولتی هست و دولت مسئولیتش را بر عهده می‌گیرد بیایند از سربازانی که این کار را کرده‌اند تحقیق و آنان را محاکمه کنند. همین.

حالا هر اتفاقی رخ می‌دهد می‌گویند ضاحیه. خب کسانی که برادران و خواهران ما را در اطراف فرودگاه کشتند کجایند؟ کجایند؟ روی کدام چوبه‌ی دار؟ در کدام حبس ابد به سر می‌برند؟ مسئله‌ی به این روشنی که تحقیق لازم ندارد و ابهامی درش نیست. خب پس از مدتی، 5 تظاهرات کننده از اتحادیه‌های کارگری و کارمندی در حی السلم با گلوله‌ی ارتش لبنان به شهادت رسیدند. ولی یک نفر در ضاحیه علیه ارتش اسلحه به دست گرفت؟ به روی آن‌ها آتش گشود؟ کسی از آن‌ها را کشت؟ یا خواستار خروج ارتش شد؟ هرگز.

چندی پیش. بعضی آمدند مثال خیابان مار میکائیل را مطرح کنند. خیابانی که جوانانی در آن تظاهرات کردند و لاستیک آتش زدند -درست و غلطش بحث دیگری است.- ولی این خون آنان را حلال نمی‌کند! به روی آن‌ها آتش گشوده شد و کشته شدند. چه شد؟ بله، محکوم کردیم و این طبیعی است. محکوم، اعتراض، سخنرانی، درخواست محاکمه و… کردیم. ولی در آخر چه؟ در هر صورت دوست دارم در این زمینه بگویم: حادثه‌ای که در منطقه‌ی عکار رخ داد و به شهادت آن دو روحانی، عبدالواحد و مرعب، (رحمهما الله) انجامید، حادثه‌ای تأسف‌انگیز، غم‌بار و محکوم بود. ولی حادثه بود. باید بگذاریم روند طبیعی خودش، روند تحقیق، دادگاه و محاکمه، را طی کند. و درست هم همین است. ولی ارتش باید به خاطر همه‌ی روحانیان، شهیدان، مناطق، لبنانیان و این کشور و سلامت و آینده مصون و محفوظ بماند.

این نیز مسئله‌ای اساسی بود که دوست داشتم به آن بپردازم. این‌جا نیز می‌گویم حکومت باید مسئولیتش را بر عهده بگیرد. هیچ کس دوست ندارد با کسی به مشکل بخورد یا با کسی درگیر شود ولی باید مراقب درغلتیدن به کشتار باشیم. کسانی هستند که وارد صحنه می‌شوند تا هر جا که شد کشتار ایجاد کنند. خب، نهاد امنیتی یکی از افراد تحت تعقیب را بازداشت می‌کند و می‌پرسد چرا می‌خواسته در طرابلس و میان تبانه و جبل محسن و… کشتار و اغتشاش راه بیاندازد؟ چرا؟ این یک سؤال است. حادثه‌ای که دیروز در کاراکاس رخ داد ممکن بود کار به جاهای بدتری بکشد. پیش از آن. حوادث اتوبان جدیدة. هیچ کس نمی‌تواند بگوید این‌ها ساکنین بوده‌اند. نه، بعضی احزاب مسئولیت این حوادث را بر عهده گرفتند. در اتوبان جدیدة هشت ساعت کشتار بوده. حکومت کجا بوده؟ ارتش کجا بوده؟ بنده از ارتش دفاع می‌کنم ولی انتقاد هم می‌کنم. نیروهای امنیتی کجا بوده‌اند؟ این حادثه نباید تکرار شود چون کشور را به خطرات جدی و حقیقی می‌کشاند. حکومت مسئول حفاظت از دفاتر و نیروهای سیاسی هر کدام از جریان‌هاست و دخالت [برای پایان دادن درگیری‌ها] است. و ارتش و نیروهای امنیتی باید همه‌ی ظرفیت، توان و حاشیه‌های مادی و معنوی خود را برای جلوگیری کامل و جدی از برخوردهایی از این دست در داخل لبنان به کار بگیرند. و یک نکته هست که می‌خواهم بر آن تأکید کنم و خواهش می‌کنم برادران بیایید روی خاک بحث کنیم. چند روز پیش در مراسم بازسازی ضاحیه چیزهایی گفتم که دوباره می‌گویم. و مدت‌هاست داریم می‌گوییم. نیروهایی سیاسی وجود دارند که برای تحریک اعصاب، انسجام هوادارنشان و انتخابات دست به تحریک می‌زنند. می‌خواهم توجه کنیم که تحریک مذهبی و طائفه‌ای بسیار بسیار بسیار خطرناک است. این برای همه‌مان هم هست. تر و خشک با هم می‌سوزند. اگر کسی فکر می‌کند که می‌تواند زمین را نگه دارد و کشور را از فروپاشی و درغلتیدن به جنگ داخلی حفظ کند، در اشتباه است.

آن روز که بنده از جانب خودم و جناب نبیه بری صحبت کردم همه واکنش نشان دادند و بسیار تشکر کردند. ولی مانند این کارها کم انجام می‌شود. و اگر بنده نیز به تحریک مذهبی و طائفه‌ای بپردازم، همین مردم هم دیگر نه تنها به حرف من که به حرف هیچ کس دیگر گوش نمی‌کنند. و نیروها هر کار که می‌خواهند می‌کنند. به بعضی می‌گوییم آخر شما با فرهنگید، فهیمید، عاقلید، چرا با این ادبیات صحبت می‌کنید؟ می‌گویند اگر این طور صحبت نکنیم، مردم رهایمان می‌کنند. چه کسی مردم را به این‌جا رسانده؟ رهبران سیاسی.

به همین خاطر امروز پیش از این که بیاییم مسئولیت شرایط را بر عهده‌ی دولت، ارتش و نیروهای امنیتی بیاندازیم، بزرگ‌ترین مسئولیت این است که سران سیاسی و رسانه‌ها مسئولیتشان را بپذیرند. ما نمی‌خواهیم زمینه‌ی رسانه‌ها، زمینه‌های تحریک آمیز باشد. بگذارید خبر، خبر بماند. همه باید مسئولیتشان را بپذیرند و این تحریک‌ها و مغالطه‌ها باید تمام شود. و اگر نه اگر قرار باشد درباره‌ی هر چیزی اتهاماتی دارای ابعاد مذهبی و طائفه‌ای مطرح شود، کشور به کجا خواهد رسید؟ مثلا موضع ما از روز اول درباره‌ی بازداشت‌شدگان مسلمان لزوم تسریع در محاکمه‌ی بازداشت‌شدگان مسلمان و آزادی کسانی که اتهامشان ثابت نمی‌شود، بوده است. این از روز اول موضع حزب الله، جنبش امل، جناب بری و مجلس اعلای شیعیان بوده است. ولی برخی از مردم می‌گویند شیعه از محاکمه‌ی بازداشتیان مسلمان جلوگیری می‌کند. این چه حرفی است؟

از روز اولی که این بازداشتی‌ها دستگیر شدند تا سال‌های سال نخست‌وزیر از جریان المستقبل و وزیر دادگستری از چهارده مارس و نیروهای لبنان بود، به ما چه ربطی دارد؟ برعکس، برخی از این بازداشتیان مسلمان متهم به تلاش برای قتل من هستند! بنده گفتم از حقم گذشتم. لطفا آزادشان کنید. این که بیاییم از سر ظلم و دشمنی مسئولیت ماندن مسلمانان در زندان را بر عهده‌ی -مشکلی نیست، صراحتا:- شیعه بیاندازیم، ظلم، فریب و دروغی بی‌مانند است. خب این به چه کسی کمک می‌کند؟ و بنده امروز همان موضع چهار پنج سال پیش را تکرار می‌کنم. ما خواستار اجرای بسیار سریع محاکمه‌ها هستیم. هر کس محکوم شد، کیفر ببیند. و اگر نه باید آزاد شود. و این فقط مربوط به مسلمانان هم نمی‌شود. به همه‌ی بازداشتیان زندان‌های لبنان مربوط است. این که کسی در انتظار محاکمه بازداشت بماند، ظلم است. آن هم نه برای چند سال، حتی برای چند ماه یا چند هفته. چرا باید این طور باشد؟ این موضع ماست و همه هم می‌دانند و عمومی هم هست. ولی دروغ به آن‌جا می‌رسد که می‌گویند مسئولیت این مسئله بر عهده‌ی شماست.

بنده به خانواده‌ی بازداشتیان مسلمان و کسانی که به حق با آنان همدردی می‌کنند -و حق هم دارند بکنند. چون بازداشتیان واقعا مظلومند. چه کسی چهار پنج سال بدون محاکمه در زندان می‌ماند؟!- می‌گویم: دنبال دلیل بگردید. بنده یک تفسیر دارم ولی نمی‌گویم تا دست به تحریک نزده باشم. ولی دنبال دلیل بگردید. چرا سال‌ها بازداشت بدون محاکمه؟ دنبال دلیل اصلی بگردید و آن‌جا را محکوم کنید.

خب اگر امروز نهادهای امنیتی مسئولیت خود را انجام دهند -مرا به خاطر این صراحت می‌بخشید.- و فردا اگر شاخه‌ی اطلاعات در جنوب، بقاع و ضاحیه یک نفر را به هر دلیلی دستگیر کند و فرا مشخص شود که آن فرد شیعه بوده. بعد ما بیاییم بگوییم افسر فرمانده اهل سنت شاخه‌ی اطلاعات یا مدیرکل اهل سنت نیروهای امنیت داخلی یک شیعه را دستگیر کرده‌اند. چه بر سر کشور می‌آید؟ اگر بخواهیم کار کشور را به جایی برسانیم که اطلاعات ارتش فقط مسیحیان را، امنیت عمومی فقط شیعیان را، نیروهای امنیت داخلی اهل سنت را، -درزی‌ها را چه کنیم؟- پلیس قضایی بیروت -که فکر می‌کنم سهم درزی‌هاست.- [درزی‌ها را دستگیر کند،] به این می‌شود گفت حکومت؟ این است حرکت به سمت حکومت؟ این است حرکت به سمت حکومت؟

نهادهایی امنیتی وجود دارند که دارند وظایفشان را انجام می‌دهند. و باید به صورت رسمی و سیاسی در این زمینه پشتیبانی شوند. و هیچ کس هم از ما اجازه نمی‌گیرد و نباید هم بگیرد. اصلا با این که من به عنوان حزب الله از لحاظ عقیدتی و سیاسی مخالف همکاری امنیتی با سی.آی.ای، فرانسه، بریتانیا و آلمان هستم. ولی نهاد امنیتی پیرو من نیست، پیرو حکومت است. مسئولیت حفاظت آن هم با حکومت است. مسئولیت حفاظت آن هم با حکومت است. یا این که [مثلا]‌ بیاییم به نهاد امنیتی بگوییم شما کاری نداشته باش. مثلا در حادثه‌ی مانع ارتش [نزدیک فرودگاه] از روز اولی که حادثه در عکار رخ داد، بیاییم ببینیم افسری که شلیک کرده چه بوده؟ مسیحی، شیعه، سنی یا درزی؟ این چه منطقی است؟ با چنین منطقی ارتشی هم می‌ماند برایمان؟ اگر به ارتش شک وجود داشته باشد، همه چیز تمام شده است. بروید سنگر بسازید که جنگ داخلی را شروع کنیم! اگر به فرمانده، فرماندهان و افسران ارتش شکی وجود داشته باشد، که همگی ما هم ممکن است شک کنیم، اگر قرار باشد با شلیک به سمت‌مان، شک کنیم، به سمت همه‌ی ما شلیک می‌شود. به حرفمان گوش ندهند، شک کنیم، به حرف ما گوش نمی‌دهند. طبیعی هم هست. اگر سران ارتش بخواهند به همه گوش کنند نمی‌توانند به واجبات و وظایفشان عمل کنند.

بنده کمی زیاده‌روی کردم شاید قرار نبود وارد این جزئیات شوم. ولی می‌خواهم بگویم برادران بیایید ببینیم چطور می‌شود با مردم اوضاع را اتیام بخشید. دیروز جناب رئیس جمهور -برای هفته‌ی دوم ماه ژوئن- درخواست مذاکره کردند. بنده از طرف حزب الله رسما اعلام می‌کنم ما موافق بازگشت پای میز مذاکره هستیم و بدون هیچ شرطی پای میز مذاکره حاضر خواهیم شد. قبول؟

اگر واقعا قلب نیروهای چهارده مارس برای کشور می‌تپد، برای آن هراس‌ناک و نگرانید و نمی‌دانید کار کشور به کجا خواهد کشید، بدون شرط بیایید پای میز مذاکره. ولی اگر بگویند دولت باید استعفا دهد و باید و باید و باید… بعد ما می‌آییم پای میز مذاکره… یعنی مذاکره را نمی‌خواهند، قدرت را می‌خواهند! آن هم به هر قیمتی.

بنده طرف‌های مذاکره را به قبول دعوت جناب رئیس جمهور و مشارکت فرا می‌خوانم. همه بنشینند، صحبت کنند، مناقشه و طرح اشکال کنیم. و بکوشیم این گرفتگی کشور را با تعیین خواسته‌های صلح‌آمیز ملی برای رقابت‌ها و مبارزات سیاسی التیام ببخشیم.

می‌ماند یک چیز که می‌خواهم با وجود همه‌ی درگیری‌مان با شرایط داخلی به آن بپردازم، چون آن‌چه در اطراف ما در سوریه و مصر رخ می‌دهد مهم است. انتخاباتی که امیدواریم ملت مصر در آن رئیس‌جمهوری مناسب برای این برهه، چالش و جایگاه را انتخاب کنند. بحرین و عراق و همه‌ی آن‌چه در منطقه رخ می‌دهد را در نظر داریم. و مذاکرات هسته‌ای ایران و 5+1. ولی باید چشم‌هایمان رو به جنوب بماند. باید به دولت وحدتی که در دژ دشمن تشکیل شد، توجه کرد. -حالا دیگر وقت نیست که مفصل درباره‌اش صحبت کنم. فقط دو نکته می‌گویم.- خوانش و بررسی ما نشان می‌دهد به احتمال بسیار زیاد چنین دولتی به دلایل داخلی تشکیل شده است. به دلیل افراد حاضر در دولت، باج‌خواهی‌ها، تهدید به از نساب‌انداختن دولت، جریان‌های شاخص، فراکسیون‌ها و شکاف‌های سیاسی. به احتمال بسیار زیاد -برای احتیاط می‌گویم.- بیش از این که به مسئله‌ی جنگ در منطقه ربط داشته باشد، به شرایط داخلی ربط داشته.

ولی این تحلیل اصلا به این معنا نیست که چنین دولت قدرتمندی با چنین پشتوانه‌ای از کنشت، برای پروژه‌های جنگی علیه لبنان، غزه، سوریه یا ایران به کار گرفته نمی‌شود. این باید در ذهن باشد. به همین خاطر واکنش ما، تداوم هشیاری و آمادگی و عدم غرقگی در مسائل داخلی است. باید چشم‌ها، گوش‌ها، عقل‌ها و دست‌ها آماده‌ی چنین احتمالاتی باشند.

و بنده به شما می‌گویم ان شاءالله این کشور، چنان که با خون‌های پاک و تقدیم جگرگوشه‌هایتان رهبران بزرگ مانند شهید سید عباس، شیخ راغب و حاج رضوان و سران شهید جنبش امل و حزب‌ها، نیروها و بخش‌های مقاومت لبنان و فلسطین آزادش کردید، همان‌گونه که استقلال، آزادی، کرامت، خاک و اسیرانمان را به وسیله‌ی جان‌فشانی و جهاد با عزت باز گرداندیم، ان شاءالله از این کشور و این جنوب و این هم‌زیستی و مسالمتش و روابط معنوی خانواده‌هایش محافظت و جنوبی را که خط مقدم حفاظت از لبنان است و در 2006 خط مقدم حفاظت از همه‌ی منطقه از پروژه‌ی خاورمیانه‌ی جدید بود، حفظ خواهیم کرد. و ان شاءالله با شما و حضور، صبر، ایمان، شجاعت و حکمت‌تان جز عید، دستاورد و پیروزی چیز دیگری نخواهیم دید.

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه
بخش کوتاهی از مصاحبه سید حسن نصرالله با شبکه المیادین به روایت دوربین دوم

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله