بسم الله الرحمن الرحیم
و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك الله هو الذي أيدك بنصره وبالمؤمنين
جوامع
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان: بیانات در مراسم سال‌گرد شهادت سران حزب الله

بیانات

26 بهمن 1389

سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در مراسم سال‌گرد شهادت سران حزب الله

|فارسی|عربی|عکس|فیلم|فیلم|صوت|
«
بنده در سالگرد شهادت سید عباس، شیخ راغب و حاج عماد به رزمندگان مقاومت اسلامی می گویم: آماده باشید، چرا که اگر روزی جنگی به لبنان تحمیل شود، سران مقاومت از شما تصرّف، یا به عبارتی آزادسازی، الجلیل [در شمال فلسطین اشغالی] را خواهند خواست.
 تنها هدف این ساختار آمریکایی حاضر در منطقه و کشورهای ما حفاظت از مصالح حیاتی آمریکا در تمام سطوح است؛ مصالح إقتصادی و در رأس آن‌ها نفت، مصالح سیاسی و أمنیّتی و إسرائیل به مثابه‌ی قلب آن، به همین خاطر إسرائیل معیار بوده و هست.
 در طبقه‌بندی دولت آمریکا شما محور خیر، حق و صلح هستی، اگر با إسرائیل باشی و محور شر و تروریسم هستی، نه فقط زمانی که با إسرائیل بجنگی، تنها وقتی در برابر شروط إسرائیل قد خم نکنی، حتّی اگر نجنگی. آیا طبقه بندی کنونی چنین نیست؟
 اوضاع مصر به هر کجا که برسد، دوران پس از حسنی مبارک را از دوران وی به لحاظ درونی و کیفی بسیار متفاوت و دیگرگونه خواهد نمود، این قدر متیقّن است. نوشته‌های خود إسرائیلان نیز همین را می‌گویند.
 بزرگ‌ترین بازنده‌ی تحوّلات و تغییرات منطقه، بدون شک، آمریکاست و کسانی که اکنون برای کاستن از این این ضررها و به دست گرفتن سکّان این تحوّلات سراسیمه تلاش می‌کنند که همان إسرائیل و ساختار آمریکایی هستند.
 تمام آنان که سرنوشت، تصمیمات و آی‌نده‌شان به آمریکایی‌ها وابسته است از آن‌چه رخ داده و در حال رخ دادن است متضرّر خواهند شد.
 الان تجدید نظر کرده‌اند، نمی‌توانند با منطقه‌ی جنوب فلسطین إشغالی مانند منطقه‌ای عاری از هر گونه تهدید برخورد کنند، حال اوضاع مصر به هر طرف که می‌خواهد برود.
 بدون شک یکی از أفرادی که در جهان عرب با پیروزی مقاومت در جنگ سی و سه روزه روسیاه شد، حسنی مبارک بود.
 بنده در سال‌گرد سیّد عباس، شیخ راغب و حاج عماد به مجاهدان مقاومت إسلامی می‌گویم:«آماده باشید که اگر روزی جنگی به لبنان تحمیل شود، سران مقاومت سلطه بر الجلیل را از شما خواهند خواست، یعنی به عبارتی آزادسازی الجلیل»
 إشتباه کردید وقتی بر رویارویی با کشور و مردمی که بر صیانت از کرامت و عزّت خود با خون عزیزترین جوانانش مصمّم است، إصرار ورزیدید، رویارویی با مردمی که شعارش از عمق تاریخ بوده است:«هیهات منّا الذّلة»
 ما در لبنان عدالت و ثبات را با نبرد با إسرائیل تحقّق بخشیدیم، عدالت را با بخش‌های آن به خوبی، نمی‌گویم به طور کامل، پیاده کردیم، هسته‌های مقاومت شامل تمام نیروها و أحزاب لبنانی و مجاهدان و شهدای فلسطینی توانستند حق را به صاحبش بازگردانند. به برکت این خون‌ها و این شهدا، أهالی بنت جبیل، جزین، مرجعیون و حاصبیا شهرها و روستاهای خود بازگشتند. زمین و زمین‌های کشاورزی و خانه‌ها به صاحبانشان بازگشت و خاک تحت إشراف حکومت ملّی قرار گرفت. این بخشی از عدالت است.
 أرتش مصر وقتی بخواهد نیروهای جدیدی را به سینا به عنوان بخشی از سرزمین خودش که افسران و جوانان برگزیده‌اش در آن به شهادت رسیده‌اند، وارد کند، به واسطه‌ی کمپ دیوید نیازمند إجازه‌ی إسرائیل است!
 آن آزادی که در جنوب به آن دست پیدا کردیم، یک آزادی کامل، عالی و خالص است، آزادی که ما به واسطه‌ی خون‌های شهدا لایق آن هستیم. آزادی که نتیجه‌ی توافقات، تسلیم و مذاکرات ذلیلانه نیست.
 امروز، وضع منطقه به کلّی تغییر کرده است، جوانان خوب بخوانید و بدانید أطرافتان چه می‌گذرد. این إسرائیل خیلی خوب می‌خواند، می‌خواند. تمام جهان خوب می‌خوانند که ببینند چه در منطقه در حال رخ دادن است.
 می‌آیید و مردی را به حرف‌شنوی از حزب‌الله متّهم می‌کنید در حالی که چنین نیست و می‌گویید حزب الله دولت تشکیل داده در حالی که نداده که اگر حزب الله می‌خواست دولت تشکیل دهد همان روز أوّل این کار را می‌کرد.

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين، والصلاة والسلام على سيدنا ونبينا خاتم النبيين، أبي القاسم محمد وعلى آله الطيبين الطاهرين وصحبه الأخيار المنتجبين وعلى جميع الأنبياء والمرسلين.

در ابتدا درود می‌فرستیم به أرواح طیبه، زکیه و پاک شهدایمان، مخصوصا سران شهید. و ثواب سوره‌ی فاتحه‌ای را به ایشان هدیه می‌کنیم.

آقایان، دانش‌مندان، برادران و خواهران، سلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته. در این روز که در حال گرامی‌داشت یکی از عالی‌ترین مناسبت‌ها در زندگی جهادی و ایمانی‌مان هستیم، به همه‌ی شما خوش‌آمد می‌گویم.

بنده در إبتدا می‌بایست تحیتی خاص بگویم به خانواده‌ی شهدا، خانواده‌ی استاد و آموزگار شهیدمان، دبیر کل حزب الله، جناب سید عباس موسوی (رضوان الله تعالی علیه) و خانواده‌ی شهیده‌ی مجاهد، فداکار، مخلص و پاک، خانم ام یاسر موسوی و شهید حسین، به خانواده‌ی رهبر شهید، شیخ عزیز، ارزش‌مند و حبیب، شیخ الشهدای مقاومت إسلامی، شیخ راغب حرب و به خانواده‌ی فرمان‌ده‌ی بزرگ رزمنده، رهبر پیروزی‌ها و فرمان‌ده میادین، حاج عماد مغنیه، حاج رضوان (رضوان الله تعالی علیهم أجمعین).

مناسبت امروز با چندین روی‌داد دیگر هم‌زمان شده که باید پیش از وارد شدن به موضوعات اصلیِ سخن، به آن‌ها إشاره شود، از آن جمله مناسبت عظیم ولادت پیام‌بر بزرگ خدا، خاتم النبیین، أبی القاسم، محمد بن عبد الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است، در مانند چنین أیامی. و چنان که می‌دانید أقول مختلفی وجود دارد، بعضی می‌گویند پیام‌بر (ص) در ۱۲ ربیع الأول متولد شده‌اند و بعضی دیگر می‌گویند در ۱۷ ربیع الأول، در این إختلاف است. إمام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) إمام وحدت إسلامی می‌فرمایند: بیایید نقطه‌ی إختلاف را به نقطه‌ی وحدت بدل سازیم پس از ۱۲ تا ۱۷ ربیع الأول هفته‌ی وحدت إسلامی باشد و روزهایی باشد برای دیدار، نزدیک‌تر شدن، هم‌کاری و هم‌بستگی میان مسلمانان و تمام پیروان مذاهب مختلف و متنوع إسلامی. این مناسبت را به تمام مسلمانان تبریک می‌گویم و از خداوند سبحان و تعالی می‌خواهم ما را حقیقتا از پی‌روان این پیام‌بر بزرگ قرار دهد.

هم‌چنین از مناسبت‌های این روزها، سال‌روز پیروزی إنقلاب مبارک إسلامی ایران در ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ است که هم‌زمان شده با پیروزی إنقلاب مردم و جوانان مصر علیه طاغوت در ۱۱ فوریه. و از حسن توفیق و تقدیر است که ۱۱ فوریه روز سقوط پرأهمیت‌ترین، بزرگ‌ترین و قوی‌ترین هم‌پیمانان آمریکا و إسرائیل، یعنی نظام شاه در ایران و حسنی مبارک در مصر، می‌شود.

از دیگر مناسبت‌های مهم، واقعه‌ی ترور جناب شهید رفیق حریری در ۱۴ فوریه ۲۰۰۵ است. واقعه‌ای خونین که تأثیرات عظیم، حساس و مهمی در وضع لبنان و منطقه گذاشت و هنوز تحت تأثیر پی‌آمدهای این حادثه هستیم.

نام مناسبتی که برای آن گردآمده‌ایم، سال‌گرد سران شهیدمان است، وقتی ما یاد ایشان را گرامی می‌داریم، برای تمجید نیست، که آنان از هر تمجید و ثنایی بی‌نیاز هستند، [بل‌که] تنها برای خودمان است نه برای آنان، ما در بزرگ‌داشت یاد سران شهید و تمام شهدا در حضور ایشان، روبه‌روی این اساتید و آموزگاران می‌نشینیم، از ایشان می‌آموزیم، از جهاد و روش ایشان إلهام می‌گیرم و از نظرات و روحیات پاکشان برای رشد مدد می‌جوییم. هم‌چنین به خدمت ایشان می‌آییم تا عهد و پیمان خود را با آنان برای إدامه‌ی راهی که آن را با خون‌های پاک‌شان رنگین‌ساختند، تجدید کنیم.

سال گذشته از بعضی مشترکات میان این سران شهید سخن گفتم و امروز ویژگی‌هایی مشترک بین شیخ راغب، سید عباس و حاج عماد را برخواهم شمرد، آنان از بنیان‌گذاران این مقاومت از لحظات و روز اول هستند که سنگ بنای این مقاومت را گذاشته‌اند. از أولین تیراندازان این مقاومت بوده‌اند، هم‌چنین از ویژگی‌های مشترک ایشان این است که از روزهای أول تا روز شهادت، عقب‌گرد نکردند، میادین را ترک ننمودند، عرصه را خالی نکردند، خسته نشدند، سست نگشتند و مأیوس نشدند، بل‌که آنان أهل حضور راه‌برانه‌ی دائمی، فعال، مؤثر، نتیجه‌بخش و نوآورانه بودند. آنان بودند که در جوانی، تمام جوانی و عمرشان را وقف این مقاومت کردند.

هم‌چنین این رهبران بزرگ، نشان‌دهنده‌ی تمام سی سال مقاومت ما هستند. یک سال بعد از این، عمر [حضورمان] در مقاومت اسلامی دقیقا می‌شود سی سال. آنان نشان‌دهنده‌ی تمام سی سالِ گذشته‌ی تاریخ مقاومت، لبنان و منطقه هستند. هر کدامشان نشانه و یادآور یکی از مراحل هستند، خون ایشان در حال تکامل است و در سه دهه موجب إیجاد قدرت و هوش‌یاری، تصمیم، عزم، عشق، اتکا و یقین به آینده و دوره‌های پیروزی بیش‌تری بوده است. ما شهدا، سران و مقاومتمان را هرگز مسئله‌ای متفاوت از تحرک مردم لبنان، منطقه و أمت در نظر نمی‌گیریم. ما بخشی از مقاومان، رهبران ایشان، بنیان‌گذاران مقاومت لبنان و در رأس ایشان رهبر و  إمام مغیب سید موسی صدر، که خداوند وی و دو هم‌راهش را بازگرداند و رهبران پر شمار مقاومت لبنان، مقاومت فلسطین و مقاومت عربی هستیم و إدامه دهنده‌ی راه ایشان. ما شهدا، سران و مقاومتمان را جز بخشی از موج بیداری و هش‌یاری منطقه و جز بخشی از حرکات مقاومت و مبارزه نمی‌بینیم. چنان که لبنان را نیز نسبت به معادلات منطقه. [این‌ها] بر هم تأثیر گذاشته و از هم تأثیر می‌پذیرند، از حرکات مقاومتی که إفتخار می‌کنیم از آن‌ها بودیم و هنوز هستیم. این پاسخی طبیعی است، پاسخ طبیعی ملت‌های منطقه به جنگ‌ها، إشغال‌ها، روند‌های سلطه و تسلط بوده است و هنوز هم هست.

حرکت‌های مقاومت و ملت‌های منطقه به هیچ کس تجاوز نکرده‌اند و آغازگر جنگ با هیچ‌کس نبوده‌اند، پروژه‌ی آن‌ها هم هیچ وقت پروژه‌ی جنگ و کشتار نبوده است، ولی به این‌ها تجاوز شده، زمین و مقدساتشان إشغال و به کرامت و شرفشان تجاوز شده هم‌چنین إستقلال و تصمیماتشان مصادره شده است. این چنین حرکت‌های مقاومتی تنها ضمانت تحقق عدالت، ثبات و صلح بوده‌اند و هستند.

بگذارید امروز کمی از عدالت و ثبات سخن بگویم، چرا که آن‌چه ما در هفته‌های پیش رو در لبنان با آن مواجه خواهیم شد، إشغال سیاسی جدید لبنان توسط آمریکاست. (یعنی با لشکر سیاسی، با لشکر نظامی که نتوانستند) و از این دریچه کمی هم از منطقه، إسرائیل و لبنان در سه بخش سخن خواهم گفت.

این حرکت‌های مقاومت هستند که عدالت، ثبات و صلح را در منطقه إیجاد کرده‌اند. ما با هرگونه صلح و ثبات در منطقه یا لبنان یا هر جایی از جهان موافقیم که شرط طبیعی آن عدالت و تحقق عدالت است.

صلح و ثبات مبتنی بر ظلم، إجحاف و غصب حقوق دیگران و مبتنی بر زیرپا گذاشتن کرامت آنان نمی‌تواند صلحی دائمی و ثباتی حقیقی باشد و به زودی از میان خواهد رفت و فروخواهد ریخت. ما بر این أساس چشم‌اندازمان را تعریف می‌کنیم و تلاش‌ها و جهادمان را إدامه می‌دهیم.

بیایید کمی به أصل و ریشه‌های مسئله بپردازیم، که این روزها، روزهای بازگشت به أصل‌هاست. معضل أساسی و أصلی منطقه از ۶۰ سال پیش و بیش‌تر، از دو بخش یا قسمت مکمل تشکیل شده‌است.

بخش أول حضور دژ غاصب فلسطین إشغالی، إسرائیل است. این روند صهیونیستی است که جنگ را آغاز می‌کند. فلسطینیان، لبنانیان، سوریه‌ای ها، اردنی‌ها، مصری‌ها و هیچ کدام از ملت‌های منطقه به یهودیان و صهیونیست‌ها و حتی أتباع صهیونیست هیچ کجای جهان تجاوز نکرده‌اند. بل که اگر به تاریخ مراجعه کنیم، به قرون پیش از این، یهودیانی را خواهیم یافت که در کشورهای عربی و مسلمانان در أغلب اوقات در أمان و أمان زندگی می‌کردند. حتی شاید در أمنیت‌تر از بسیاری از خود مسلمانان که با قدرت‌ها، حاکمان و حکومت‌های تابع آن‌ها مشکلاتی داشته‌اند.

آنان بودند که به فلسطین و منطقه آمدند. آنان بودند که تجاوز کردند، کشتند، سربریدند، جنایت آفریدند، خانه‌ها و محصولات را سوزاندند، أملاک را مصادره کردند و مردم را از أراضی‌شان بیرون راندند. آنان بودند که به پشتیبانی و با تبانی کامل غرب -حال دیگر نمی‌خواهم از موضع عربی سال ۱۹۴۸ صحبت کنم- جنگ‌های کشورگشایانه‌ای را با إدامه‌ی فلسطین، سوریه، اردن، مصر و لبنان آغاز کردند و حرکت‌های مقاومت فلسطین و منطقه و حکومت‌های مقابل پاسخ این إشغال و تمام این جنایت‌ها را با إقدامی صحیح، شریف، ملی، إیمانی و أخلاقی دادند.

به همین خاطر می‌گوییم: بله، مقاومت و عدالت شرط طبیعی ثبات است. إقتضای عدالت چیست؟ می‌خواهم امروز سخنانم خطاب به آقای اوباما و خانم کلینتون که هر روز از عدالت و ثبات سخن می‌گویند، هم باشد.

عدالت دو قسمت و دو بخش دارد.

قسمت أول: عدالت إقتضا می‌کند حق به صاحبانش بازگردانده شود. به عبارتی خاک، أملاک، زمین‌ها و منازل به صاحبانش که هنوز کلید‌های خانه‌هایشان را دارند و رؤیای بازگشت در سر می‌پرورانند ، بازگردانده شود. عدالت إقتضا می‌کند میلیون‌ها پناهنده‌ی فلسطینی از جای جای جهان و از أراضی ۱۹۶۷ به سرزمین‌های خود بازگردند هم‌چنین مقدسات إسلامی و مسیحی به صاحبانشان و مردم فلسطین دولتش را در سراسر سرزمین‌هایش، از شرق تا غرب تشکیل دهد. این قسمت أول.

و قسمت دوم عدالت این است که مجرمان جنگی، فاجعه آفرینان و کسانی که جنایت‌های غیر إنسانی مرتکب شده‌اند قصاص شوند. این است عدالت.

در سایه‌ی عدالتی این چنین صلح، أمنیت و ثباتی بی‌مانند در منطقه حکم فرما خواهد شد، أما سخن درباره‌ی صلح کاذب از طریق گفت‌گوهای یک‌جانبه و غیرعلنی، إمتیازات بیش‌تر و بیش‌تری را مفتضحانه در إختیار می‌گذارد و حق هم به صاحبش باز نمی‌گردد؛ در مقابل جنایت آفرینان و قاتلان را تشویق کرده و به آن‌ها پاداش می‌دهد، این به هیچ وجه نمی‌تواند صلح إیجاد کند. دولت آمریکا برای تأمین عدالت و ثبات منطقه چه کرده‌است؟ دولت آمریکا و هم‌چنین دولت‌های غربی برای بازگرداندن حق به صاحبانش و تشکیل دادگاه‌های بین المللی پی‌گیری جنایات جنگی صهیونیست‌هایی چه کرده‌اند؟ آن چه در آن نقش داشته‌اند پشتیبانی و حمایت بیش‌تر از إسرائیلیان و از تحمیل شروط آنان به فلسطینیان است و در سطح قضایی و قانونی تغییر قوانین بعضی دولت‌های غربی است تا هیچ کس نتواند از ژنرالی إسرائیلی که مرتکب جرائم جنگی شده شکایت کند.

بخش دوم معضل منطقه این ساختار آمریکایی و غربی است که از طریق چند نظام دیکتاتوری که با مردمشان با زبان شمشیر سخن می‌گویند و ده‌ها سال است با وساطت نیروهای سیاسی و نخبگان فرهنگی، رسانه‌ای و دینی بر مردمشان حکم‌رانی می‌کنند، شکل یافته. تنها هدف این ساختار آمریکایی حاضر در منطقه و کشورهای ما حفاظت از مصالح حیاتی آمریکا در تمام سطوح است؛ مصالح إقتصادی و در رأس آن‌ها نفت، مصالح سیاسی و أمنیتی و إسرائیل به مثابه‌ی قلب آن، به همین خاطر إسرائیل معیار بوده و هست. قرآن معیارهایی به ما می‌آموزد و می‌گوید:«إِنَ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَهِ أَتْقَاكُمْ-بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست -حجرات ۱۳» هر قدر إنسان از نافرمانی دور و به إطاعت نزدیک باشد، به خداوند نزدیک‌تر است و نزد او گرامی‌تر. به همین ترتیب هر قدر نظام یک کشور عربی یا إسلامی، تشکیلات، نخبه‌گان، جریان سیاسی یا یک رسانه به إسرائیل نزدیک‌تر باشند و بیش‌تر حامی مصالح و مدافع أمنیت و صلح با آن، به دولت‌های متوالی آمریکا نزدیک‌ترند و نزد آنان گرامی‌تر و پر أهمیت‌تر.

مقیاس قرب و بعد نسبت به آمریکا نه حقوق بشر است، نه دموکراسی و نه آزادی‌های مدنی. [بل که] تنها نوکری نظام‌های منطقه‌مان است به إسرائیل. اگر نظامی خیرخواه و پشتیبان إسرائیل بود و مدافع مصالح آن، هم‌پیمان استراتژیک ایالات متحده است، آمریکا از او دفاع می‌کند و میلیاردها دلار در قالب کمک‌های گوناگون در إختیارش می‌گذارد، حال با مردمش هر کار خواست بکند: دیکتاتوری باشد، دموکراسی باشد، إنتخابات بکند یا نکند، آزادی باشد یا نباشد، صدها هزار در زندان‌ها یا قبرها باشند، این‌ها دیگر مهم نیست. مهم این است که این نظام خدمات مورد نظر را در إختیار إسرائیل که قلب و تاج پروژه‌ی آمریکا در منطقه است، قرارداده. أما اگر نظامی عربی یا إسلامی، نظامی مقاوم، بازدارنده یا حد أقل سازش‌ناپذیر باشد، حتی اگر با إسرائیل سر جنگ نداشته باشد لکن تسلیم هم نشود، شرط‌ها را نپذیرد، در دام سازش مذلت‌بار نیافتد؛ با محاصره، تحریم، فشار، برکناری و توطئه مواجه می‌شود. حال دیگر وارد نام‌ها و جزئیات نمی‌شوم. آیا از ده‌ها سال پیش، [رفتار] با نظام‌های متوالی منطقه‌مان چنین نبوده است؟

به سبب این‌که در حال و هوای مناسبت ۱۱ فوریه، هستیم. یادآوری می‌کنم: در آغاز حرکت إمام خمینی، قیام إمام در أوایل دهه‌ی شصت میلادی آغاز شد بعضی سخن‌رانی‌ها و راه‌پیمایی‌ها که صورت گرفت، گروهی از ساواک (سیستم أمنیتی نظام شاه که از سوی آمریکا إداره می‌شد) آمدند و به إمام گفتند: می‌توانید هر چه می‌خواهید بگویید، مشکلی وجود ندارد، شما را از سخن‌رانی منع نمی‌کنیم، سخن‌رانی کنید، هم‌چنین می‌توانید بیانیه صادر کنید، هر کار می‌خواهید بکنید ولی خطوط قرمزی وجود دارد که نباید از آن‌ها عبور کنید: أول: آمریکا، دوم: إسرائیل و سوم؛ شخص شاه. أما درباره‌ی نخست وزیر شاه، رئیس مجلس، وزرا، نمایندگان، حزب شاه، حامیان شاه و دیگران مشکلی نیست. ولی این سه خطوط قرمزند.

نظام ایران نظامی آمریکایی بود و آمریکا بود که ایران را می‌گرداند، شاه تنها یک رابط بود. نظام إسرائیلی بود نه فقط هم‌پیمان استراتژیک اسرائیل. ولی إمام (رضوان الله علیه) در أولین سخن‌رانی پس از این دیدار، چه این‌که ایشان صریح، شجاع و پرجرئت بودند، به مردم می‌گویند ساواک آمدند و این و این و این را به من گفتند، و بنده به شما می‌گویم: این إنقلاب برای بیرون راندن آمریکا و إسرائیل از ایران و سرنگونی این شاه مزدور آمریکا و إسرائیل است. بعد از آن ایشان را به زندان بردند و نزدیک بود ایشان إعدام شود. در طبقه‌بندی دولت آمریکا شما محور خیر، حق و صلح هستی، اگر با إسرائیل باشی و محور شر و تروریسم هستی، نه فقط زمانی که با إسرائیل بجنگی، تنها وقتی در برابر شروط إسرائیل قد خم نکنی، حتی اگر نجنگی. آیا طبقه بندی کنونی چنین نیست؟

برادران و خواهران برای کامل کردن این بخش، پیش از این که به مطلب مربوط به إسرائیل برسیم، صرف حضور این إسرائیل پشتیبانی‌شده‌ی متکبر جبار از سویی و این ساختار آمریکایی در منطقه از سوی دیگر، ملت‌های منطقه و امت إسلامی ما را به حالت یأس از إمکان تحقق هرگونه پیروزی دچار کردند. مردم در دهه‌ی هفتاد میلادی إحساس می‌کردند وارد عصر إسرائیل و آمریکا شده‌ایم و نمی‌توانیم از آن خارج شویم. کار تمام است، إسرائیل و آمریکا (به عنوان قدرت برتر) به طور کامل حضور پیدا کرده‌اند و باید ببینیم حال تحت این شرایط چه دست‌آوردهایی می‌توانیم داشته‌باشم.

قوی‌ترین ضربه به خط بازدارندگی، مقاومت و پای‌داری عربی حضور نظام مصر در قرارداد کمپ دیوید و در پی آن خروج مصر از نبرد عرب و إسرائیل بود. أما چنان که گفته می‌شود:«خداوند پیش از کمک آزمایش نمی‌کند» بلافاصله بزرگ‌ترین زلزله‌ی تاریخ این منطقه روی داد و آن پیروزی إنقلاب إسلامی ایران در ۱۱ فوریه‌ی ۱۹۷۹ بود. این إنقلاب مسلما زلزله‌ای حقیقی بود: دست آمریکا را از ایران قطع کرد و آنان را بیرون ریخت، در حالی که آنان بودند که بر ایران و جزئیات اموز ایران حکومت می‌کردند. روابط را با إسرائیل قطع کرد و سفارت إسرائیل را تبدیل به سفارت فلسطین کرد. و ایران از هم‌پیمان استراتژیک اسرائیل به پایه‌ی مرکزی استراتژیک خط مقاومت و بازدارندگی منطقه تبدیل شد. و این تحول تاریخی و استراتژیک بسیار بزرگی بود. به همین خاطر هم با محاصره، تحریم‌ها، طرد و جنگ مواجه شد. ولی شکی نیست که این زلزله ضربه‌ی سختی به پروژه‌ی آمریکا و إسرائیل در منطقه وارد کرد.

۳۰ سال این نبرد در منطقه‌ی ما إدامه یافت، سوریه در شرایطی بسیار سخت ایستاد و مردم فلسطین در این شرایط جهاد، مقاومت و إنتفاضه‌شان را إدامه دادند، مقاومت در لبنان نیز وجود داشت. در برهه‌ی أخیر تحولات بزرگی در عراق و أفغانستان و در ماه‌های أخیر در تونس رخ داد و در روزهای أخیر عظیم‌ترین، پر أهمیت‌ترین و بزرگ‌ترینِ این تحولات در مصر. علاوه بر آن‌چه امروز در بیش‌تر کشورهای عربی از بحرین، یمن، اردن و … در حال رخ دادن است. ولی عظیم و پرأهمیت‌ترین روی‌داد در ماه‌های أخیر روی‌دادی بود که در ۱۱ فوریه‌ی جاری واقع شد، نظامی دیگر از نظام‌های آمریکایی یعنی نظام سرنگون شده‌ی حسنی مبارک، با إراده‌ی مردم، جوانان و إراده‌ی پرورده به إیمان سرنگون و نابود شد.

بدون شک آن‌چه در مصر روی داد، تاریخی و بسیار بزرگ بود، این‌جا باید به مردم، جوانان و إنقلاب مصر تبریک بگوییم، أولا به واسطه‌ی آن‌چه در إختیار امت گذاشت، و تشکری خاص از سوی مقاومت و حزب الله چرا که این إنقلاب دلیل أصلی آزادسازی برادر آزاده محمد منصور، که اکنون در جشن ما حاضر است و به ایشان بسیار خوش‌آمد می‌گوییم، بوده است. می‌خواهم حال که ایشان را دیدید به یاد بیاورید إتهام این جوان چه بوده است؟ تلاش برای سرنگونی نظام حسنی مبارک، تصور کنید! این هم البته یک نوع إتهام است! إختلال در أمنیت و ثبات مصر، نشر تشیع و تبدیل مصر به یک حکومت شیعه! این إتهامات، که إتهاماتی مسخره هستند، از سوی دست‌گاه قضایی مصر به وی نسبت داده شده بود. حقیقت أمر همان است که ما همیشه در سخنانمان درباره‌ی برادر سامی شهاب و آن‌چه هسته‌ی حزب الله در مصر نامیده می‌شد بیان کردیم. از جوانان و مردم مصر برای آزادسازی این أسیران و این برادر عزیز و دوست‌داشتنی‌مان بسیار متشکریم.

بدون شک آن‌چه در مصر روی داد، تاریخی و بسیار بزرگ بود، امروز بحثی بزرگ وجود دارد، سرانجام این إنقلاب چه خواهد شد؟ چه دست‌آوردهایی خواهد داشت؟ یا چه دست‌آوردهایی می‌تواند داشته باشد؟ آیا بر سر کمپ دیوید خواهند ماند؟ یا آن را لغو خواهند کرد؟ وقت إجازه‌ی بازگویی آن‌چه در این باره در نظر داریم را نمی‌دهد، أما می‌توانم بگویم: اوضاع مصر به هر کجا که برسد، دوران پس از حسنی مبارک را از دوران وی به لحاظ درونی و کیفی بسیار متفاوت و دیگرگونه خواهد نمود، این قدر متیقن است. نوشته‌های خود إسرائیلان نیز همین را می‌گویند.

مهم‌ترین إنعکاس متوجه إسرائیل است، از این‌جا وارد بخش دوم می‌شویم، بخش إسرائیل، می‌خواهم بخش أول را این‌گونه پایان دهم که فروپاشی و نابودی ساختار آمریکایی آغاز شده است. این را در ذهن داشته‌باشیم و سراغ لبنان بیاییم، قصه‌ی لبنان تنها قصه‌ی دو جریان ۸ و ۱۴ مارس نیست. باید بازگردیم و این ساختار و این پروژه‌ی بزرگ را به یاد بیاوریم.

مهم‌ترین إنعکاس متوجه إسرائیل به عنوان کلیت ساختار آمریکایی منطقه و طبیعتا متوجه لبنان است. چرا که حسنی مبارک در مصر، فلسطین و لبنان أیتامی دارد! منطقه وارد مرحله‌ی جدید و نامعلومی شده است، نتنیاهو نخست‌وزیر دولت دشمن از «زلزله‌ای که نتایج آن مشخص نیست» سخن می‌گوید و حق با اوست. چرا که تمام دست‌گاه‌هایی إطلاعاتی آمریکا،‌ إسرائیل و جهان از آن‌چه در تونس، مصر و منطقه رخ می‌دهد شگفت‌زده شده‌اند. بزرگ‌ترین بازنده‌ی تحولات و تغییرات منطقه، بدون شک، آمریکاست و کسانی که اکنون برای کاستن از این این ضررها و به دست گرفتن سکان این تحولات سراسیمه تلاش می‌کنند که همان إسرائیل و ساختار آمریکایی هستند. یعنی تمام آنان که سرنوشت، تصمیمات و آی‌نده‌شان به آمریکایی‌ها وابسته است از آن‌چه رخ داده و در حال رخ دادن است متضرر خواهند شد.

به وضوح در إسرائیل و درون دژ إسرائیل حالت وحشت و نگرانی وجود دارد، تلاش عظیمی برای تجدید نظر در استراتژی‌ها آغاز شده. آنان در ۲۰، ۳۰ سال گذشته استراتژی‌هایشان را بر این أساس چیده بودند که جبهه‌ی جنوبی -خودشان- و مرزهای مصر جبهه‌ای أمن و آرام خواهد بود و در آن سوی مرزها هم‌پیمانی استراتژیک، قوی و ریشه‌دار وجود دارد. در نتیجه آنان از آن طرف مطمئن بودند و نیازی نداشتند نیروهای أرتش، گروه‌ها و تشکیلات یا بسترهایی را به واسطه‌ی فرضیه‌ی آغاز جنگ با مصر یا حد أقل نا آرامی یا أقلا تهدیدی از جانب مرزهای مصر، [در آن مرزها] به کار بگیرند. مطمئن بودند این مرزها محافظی قدرت‌مند دارد. به همین خاطر وقتی سراغ مرزهای فلسطین إشغالی می‌رویم می‌بینیم در إتفاقات أخیر بسیاری هواپیماهای نظامی و عدوات جنگی هوایی و غیر هوایی از شمال و وسط به جنوب فلسطین إشغالی منتقل شده‌اند. چرا که پیش از این، این مناطق أمن بوده و دور از جبهه‌ی لبنان و سوریه، تنها جبهه‌ی نبرد، قرارداشته‌اند. الان تجدید نظر کرده‌اند، نمی‌توانند با منطقه‌ی جنوب فلسطین إشغالی مانند منطقه‌ای عاری از هر گونه تهدید برخورد کنند، حال اوضاع مصر به هر طرف که می‌خواهد برود.

از سویی دیگر آن‌ها روی نظام مصر برای نگه‌داری غزه و حصار آن و فشار بر فلسطینیان برای قبول شرط‌های إسرائيل حساب بازکرده بودند. و ما سال‌های سال حجم فشاری که نظام حسنی مبارک و فلان و فلان از این نظام برای قبول بازی‌های إسرائیلی بر برادران فلسطینی وارد می‌کرده‌اند را از ایشان شنیده‌بودیم. فلسطینیان به واسطه‌ی این فشارها إحساس شکست و فشار می‌کردند، به هر صورت، همه موضع حسنی مبارک در جنگ ۲۰۰۸ غزه -ما پیش از این زیاد صحبت نکرده‌بودیم چون إختلاف افکنی را دوست نداریم- و نقش حسنی مبارک و غیر حسنی مبارک از نظام‌هایی که هنوز هستند و بإذن الله فروخواهند ریخت، و در جنگ سی و سه روزه سال ۲۰۰۶ را می‌دانیم. إسرائیلیان چند روز پیش گفتند مبارک با آن‌ها تماس گرفته و گفته:«هنوز نیمه‌ی راه جنگ سی و سه روزه هستید، کاملش کنید!» بدون شک یکی از أفرادی که در جهان عرب با پیروزی مقاومت در جنگ سی و سه روزه روسیاه شد، حسنی مبارک بود.

بله این برای إسرائیل تحولی بسیار بزرگ است، حتی اگر مصر جنگی راه نیاندازد، شرایط پیش‌رو مستمرا موجب نگرانی و وحشت دشمن إسرائیلی از تحولات ناگهانی و غیرمترقبه، مانند موضوع سرنگونی نظام، در مصر خواهد بود. این‌جا برای تأکید دو صحبت از دو إسرائیلی نقل می‌کنم، وزیر جنگ إسرائیل باراک می‌گوید، این را در مرزهای ما گفته:«منطقه در برابر چشمان ما تماما در حال تغییر، ما آن‌چه را در لبنان رخ داد دیدیم که دولت به چند دلیل به دولتی نا مناسب تبدیل شد.» بفهمید که قصه چیست و چه خبر بوده است! «این که این دولت به حزب الله نزدیک‌تر است. هم‌چنین آن‌چه در تونس و اکنون در مصر رخ داده.» باراک مانند بعضی مردم در داخل سخن می‌گوید که دولت بعدی را متهم می‌کنند که دولت حزب الله است در حالی که چنین نیست، باراک می‌گوید:«إعتقاد ندارم در کوتاه مدت إعتراضات مصر نتیجه‌ای خواهد داشت ولی این برای ما روشن می‌کند که چه قدر منطقه ناپایدار است.» [این همان] إسرائیلی [است] که بیست سال قبل إحساس ثبات، قدرت و سلطه می‌کرد و می‌خواست شرط‌هایش را تحمیل کند و با تمام حکومت‌های منطقه معاهدات سازش بنویسد. «إعتراضاتی در کشورهای دیگر منطقه می‌بینیم، چه این که ترکیه نیز تغییر می‌کند، قرارداد صلح با مصر پابرجا خواهد ماند و پی‌آمدهای نظامی برای إسرائیل نخواهد داشت.» می‌کوشد إطمینان بدهد!

دیگر چه می‌گویند؟ برویم سراغ رئیس سابق ستاد، اشکنازی:«جبهه‌ی رادیکال در حال رشد است و دایره‌ی نبرد گسترده شده است، ما آماده‌ی أنواع تهدیدات هستیم.»، «این رشد جبهه‌ی رادیکال است، نشانه‌های بسیاری که می‌شد پیش از مصر آنان را دید، مانند آن‌چه در لبنان و ترکیه رخ داد. ایران پشت تمام این پشتیبانی‌های مالی، تسلیحاتی و آموزش‌های نظامی بزرگ‌ترین جریان‌های تروریستی منطقه و نه تنها نزدیک به ماست.» و می‌افزاید:«دلیل این نیز ضعف جبهه‌ی معتدل،» همان ساختاری که درباره‌اش صحبت کردیم «رهبری منفعل عربی و هم‌چنین مسئله‌ی دیگر به نام قدرت آمریکا در این منطقه است.» امروز این حقیقت إسرائیل است.

به مسئله‌ی لبنان رسیدیم ولی دوست دارم در موضوع إسرائیل این را هم به شما بگویم که: چند روز پیش مراسم تودیع اشکنازی بوده و وی از دست‌آوردهایش می‌گفته که أرتش را در سه سال گذشته به جایی رسانده که شکست‌هایی که در جنگ سی و سه روزه و جنگ غزه روی داد، دیگر تکرار نمی‌شود. یعنی حتی رئیس ستادی که روند بازسازی را در پیش گرفته بوده، به شکست در جنگ‌های سی و سه روزه و غزه إعتراف می‌کند با این که خود این‌ها جنگ غزه را یک پیروزی بزرگ برای صهیونیست‌ها به شمار می‌آوردند.

أما آن سخن پایانی چیست؟ ببینید ما کجا بودیم و به کجا رسیدیم. سخن پایانی این است: حزب الله یک هسته‌ی مقاومت است، مقاومت فلسطین در غزه یک هسته‌ی مقاومت است، طبیعتا به طور خاص حماس را مد نظر دارم (برای صحت سخن می‌گویم، بنده این طور می‌گویم.)  بحثی در ستاد و جامعه‌ی إسرائیل وجود دارد که اشکنازی می‌گوید:«ولی مقاومت فلسطین نمی‌تواند منطقه‌ی نقب در جنوب فلسطین (به نظر او إسرائیل) را إشغال کند. و مقاومت و حزب الله نمی‌توانند الجلیل را اشغال کنند.» پیش از بیست سال قبل تمام بحث بر سر این بوده که إسرائیل لبنان را إشغال کرده. و در ذهن هیچ کس نبود که کسی در لبنان ممکن است بتواند بر شمال فلسطین یا الجلیل سلطه پیدا کند. این بیرون از واقعیت یا تفکر و اندیشه نبود، بیرون از وهم بود! یعنی از آن چیزهایی بود که خیال هم به آن‌جا راه نداشت. اگر چنین چیزی می‌گفتی می‌گفتند [خودت هم می‌فهمی] چه می‌گویی؟! همیشه بحث بر سر این بوده که إسرائیل لبنان را إشغال کرد یا نکرد؟ بزرگ‌ترین دست‌آورد مقاومت این بود که إحتمال إشغال لبنان یا جنوب آن را توسط إسرائیل کم کرد. أما امروز برادران و خواهران در إسرائیل بحث و نگرانی جدی وجود دارد که آیا مقاومت می‌تواند شمال فلسطین را إشغال کند و بر ألجلیل تسلط یابد؟ به همین خاطر رئیس ستاد دشمن مجبور می‌شود إطمینان بدهد و اگر نه مجبور نبود این مسئله را در این سطح باز کند و إطمینان بدهد.

رئیس جدید ستاد، بِنی گَنْتس یا گَنِتس، در أولین بازدید، یعنی او دو شنبه منصوب می‌شود، سه شنبه در مرزهای لبنان خدمت ایشان می‌رسیم، خوش آمدید! او و باراک می‌آیند برای عربده کشی. باراک چه می‌گوید؟ -حالا بنده کمی در موضوع باراک متخصص هستم! مثل فرقه‌های پنج‌گانه- باراک به سربازان می‌گوید:«باید آماده باشید، چرا که اگر جنگی با لبنان در گرفت، سران از شما ورود مجدد به خاک لبنان را خواهند خواست.»

بنده می‌خواهم به باراک، اشکنازی و بَنی گَنِتس، بِنی گَنِتس (بنده به إسمش عادت نکرده‌ام!) می‌خواهم به آن‌ها بگویم -و می‌خواهم همان أدبیات باراک را إستفاده کنم- بنده در سال‌گرد سید عباس، شیخ راغب و حاج عماد به مجاهدان مقاومت إسلامی می‌گویم:«آماده باشید که اگر روزی جنگی به لبنان تحمیل شود، سران مقاومت سلطه بر الجلیل را از شما خواهند خواست، یعنی به عبارتی آزادسازی الجلیل» و به اشنکازی می‌گویم تو در ارزیابی و مهندسی‌هایت إشتباه می‌کنی، تو إشتباه می‌کنی، شما در تمام ۳۰ سال در برنامه‌ریزی‌هایتان در مقابل مقاومت إشتباه کردید، وقتی شیخ راغب را کشتید إشتباه کردید، وقتی سید عباس را کشتید إشتباه کردید و اکنون به إشتباهتان إعتراف می‌کنید، وقتی حاج عماد را کشتید إشتباه کردید و به زودی خواهید فهمید که حماقت بزرگی را مرتکب شده‌اید. إشتباه کردید وقتی بر رویارویی با کشور و مردمی که بر صیانت از کرامت و عزت خود با خون عزیزترین جوانانش مصمم است، إصرار ورزیدید، رویارویی با مردمی که شعارش از عمق تاریخ بوده است:«هیهات منا الذلة»

افراد دانش‌مند و واقع‌نگری در دژ دشمن وجود دارند که پیش از فرمان دادن فکر می‌کنند. سال پیش شاید در این موقع داشتم از هواپیماها و بنادر صحبت می‌کردم. برادران امروز برایم فرستادند که کسی هست با عنوان سرپرست إداره‌ی پروژه‌ی ضد موشکی حوما در وزارت دفاع إسرائیل و یکی از گسترش‌دهندگان سیستم هیتس و قمر مصنوعی جاسوسی که نامش یوزی روبین است. و از دانش‌مندان بزرگ سیستم‌های ضدموشکی جهان به حساب می‌آید. یعنی دانش‌مند، متخصص و مربوط به این پرونده است، موشک، ضدموشک، مسافت، تاکتیک و تمام جزئیات را می‌شناسد. این فرد را ببینید که سران دشمن را نصیحت می‌کند. داخل پرانتز بگویم که مثل این فرد است که از لبنان یا امروز  بیش از لبنان را [از حماقت‌های إسرائیل] حفاظت می‌کند. این فرد چه می‌گوید: حزب الله قادر است فرودگاه‌ها، بنادر، نیروگاه‌های برق و پای‌گاه‌های استراتژیک ما را تعطیل کند. و تنها می‌توانم بگویم امیدوارم مردم إسرائیل پناه‌گاه‌های خوبی در إختیار داشته باشند.» تمام آرزویش این است که مردم إسرائیل پناه‌گاه‌های خوبی در إختیار داشته باشند!!!

درباره‌ی موضوع دیگر بخش إسرائیل، درباره‌ی موضوع ترور حاج عماد [باید بگویم]. هم‌چنان این خون در پی آنان است و هنوز این نگرانی و ترس بر آنان داخل و خارج از دژ سایه افکنده، خصوصا در مواقع نزدیک به سال‌گرد. بنده در جزئیات این موضوع وارد نمی‌شوم ولی می‌خواهم تأکید کنم ما هنوز بر آن تصمیم پا بر جا هستیم و این تصمیم به زودی إن شاءالله إجرا خواهد شد. در وقت مناسب و بر روی هدف مناسب. به سران و ژنرال‌های صهیونیست می‌گویم: به هر کجای جهان که رفتید، در هر لحظه باید مراقب سرهایتان باشید چرا که خون عماد مغنیه هدر نخواهد شد.

ما در لبنان عدالت و ثبات را با نبرد با إسرائیل تحقق بخشیدیم، عدالت را با بخش‌های آن به خوبی، نمی‌گویم به طور کامل، پیاده کردیم، هسته‌های مقاومت شامل تمام نیروها و أحزاب لبنانی و مجاهدان و شهدای فلسطینی توانستند حق را به صاحبش بازگردانند. به برکت این خون‌ها و این شهدا، أهالی بنت جبیل، جزین، مرجعیون و حاصبیا شهرها و روستاهای خود بازگشتند. زمین و زمین‌های کشاورزی و خانه‌ها به صاحبانشان بازگشت و خاک تحت إشراف حکومت ملی قرار گرفت. این بخشی از عدالت است. بخشی که نه شورای أمنیت، نه آمریکا و نه قطع‌نامه‌های بین‌المللی و نه هیچ کس آن را پیاده نکرده‌اند، بل که لبنانیان و برادران فلسطینی‌شان در لبنان، به کمک و پشتبانی سوریه و ایران توانستند این بخش از عدالت را پیاده‌سازی کنند.

بخش دیگر عدالت این است که بسیاری از مجرمان در صحنه‌ی نبرد به هلاک رسیدند که فرمان‌ده نیروهای إسرائیلی در خاک لبنان گیرستین نیز از جمله‌ی آنان است. کسی که رئیس جدید ستاد بنی گنتس جانشین او بود. پس این رئیس ستاد را بشناسید که کیست، سال یا دو سال آخر را در جنوب لبنان، فرمان‌ده نیروهای إسرائیلی بوده و اکنون فرمان‌ده أرتش جنوبی لبنان (أرتش آنتوان لحد) است. همان کسی که شکست خورد، فرار را به چشم دید و به نیروهایش را آن طور ذلیلانه فرمان عقب نشینی داد. همان کسی است که مرزهای میان لبنان و فلسطین إشغالی را بست، یعنی رئیس ستادی که آمده موش آب‌کشیده است، می‌داند لبنان، جنوب لبنان و مقاومت لبنان یعنی چه او هم‌چنین در جنگ سی و سه روزه فرمان‌ده نیروی زمینی أرتش إسرائیل بود که از ورود به عیتا و بنت جبیل وا ماندند، او یکی از فرمان‌دهان فرار إسرائیل در جنگ سی و سه روزه بوده. کسی است که بسیار با تجربه است و می‌داند لبنان یعنی چه، می‌داند لبنان یعنی چه...

عدالت را، بخشی از عدالت را محقق کردیم. بخش أول که بازگرداندن حق به صاحبش بود و بخش دوم هم این بود که برخی از این مجرمان و جنایت‌کاران در زمین به وسیله‌ی مقاومت به سزای أعمالشان رسیدند. ثبات را تحقق بخشیدیم، از ۲۵ می ۲۰۰۰ تا شب ۱۲ جولای ۲۰۰۶ (شب آغاز جنگ سی و سه روزه) تقریبا شش سال جنوب، بقاع غربی و لبنان از ثباتی بهره‌مند بودند که از ۶۰ سال پیش سابقه نداشت و این ثبات نتیجه‌ی وجود، تلاش‌ها و مراقبت مقاومت بود. جنگ سی و سه روزه (در این میان) پروژه‌ی خاصی بود که روش و أهداف خود را دنبال می‌کرد، آن جنگ بخشی از پروژه‌ای بود که بر روی تمام منطقه در حال إجرا بود، پروژه‌ای که شکست خورد.

پس از پایان جنگ، از ۲۵ آگوست تا امروز، أرتش، مقاومت و ملت ثباتی در جنوب آفریده‌اند که مدت‌هاست نظیری برایش نبوده.

این مقاومت است که ثبات و عدالت را به کمک أرتش و مردم تحقق بخشیده. ما با مراقبت دائم بود که عدالت و ثبات را إیجاد کردیم. ما از خاک و مرزهای خود دفاع می‌کنیم، نه از مرزهای دشمن. حالا قصد ورود به این شبهه‌ای که بعضی در مجادلات به آن می‌پردازند را ندارم. امروز، بعد از تمام این تجربه‌ها، این معادله است که از لبنان محافظت می‌کند.

سراغ أوضاع لبنان می‌روم، مسلما در هفته‌های آینده ما فرصت‌های با أهمیتی خواهیم داشت و مسائلی مرتبا برای بار چندم مطرح و منتشر خواهند شد که بنده به کوتاه‌ترین وجه در باقی‌مانده‌ی زمان به آن‌ها إشاره خواهم کرد.

در مسئله‌ی سلاح مقاومت که به موضوعی که گفتم نزدیک‌تر است: از سخن‌رانی‌هایی که از باقی‌مانده‌ی نیروهای ۱۴ مارس شنیدیم فهمیدیم که بر بازگشت به مسئله‌ی سلاح إصرار دارند. که البته آنان هیچ وقت از این مسئله دست بر نداشته بودند، حتی بعد از این که معادله‌ی أرتش، ملت و مقاومت در بیانیه‌ی وزیر مطرح شد. مشکلی نیست. گفته شده درباره‌ی این موضوع إختلاف ملی وجود دارد. درست است. ما هیچ وقت إدعا نکردیم بر سر این موضوع إجماع ملی وجود دارد. امروز هم می‌گویم درباره‌ی این موضوع إختلاف ملی وجود دارد. از همان إبتدا هم إختلاف ملی وجود داشت، پیش از ۱۹۸۲ و بعد از ۱۹۸۲، به پیش از ۱۹۸۲ کاری نداریم، أما پس از جولان إسرائیل در سال ۱۹۸۲ إختلافی ملی درباره‌ی سلاح مقاومت وجود داشت. برادران سلاح موضوع فرعی است. إختلاف أصلی بر سر موضوع مقاومت است. سلاح بخشی از موضوع مقاومت است. ما در لبنان بر سر مسئله‌ی مقاومت إختلاف داشتیم، داشتیم و داریم، این درست است. ولی این نمی‌تواند دست‌آویز محکوم کردن مقاومت قرار بگیرد. بر عکس این محکومیت أفرادی است که از سال ۱۹۸۲ مانع از فعالیت مقاومت می‌شدند، آن را یاری نمی‌کردند، سرزنش می‌نمودند و پشت مقاومت را خالی می‌کردند یا به آن ضربه می‌زدند. این ننگی برای خود آنان است، ننگ مقاومت نیست. مقاومتی که بعضی از جریان مقابل می‌خواهند با قرارداد ۱۷ می شکل دهند این است که أرتش لبنان إجازه دارد چه گونه و با چه مقدار نیرو به جنوب برود و چه سلاحی را می‌تواند به کار بگیرد. مانند کمپ دیوید. امروز خبری ناراحت کننده و تأسف بار وجود داشت که إسرائیل إجازه‌ی ورود نیروهای جدیدی از أرتش مصر را به سینا صادر کرده است، چرا؟ برای حفاظت شبکه‌ی گازی که گاز مصر را به إسرائیل منتقل می‌سازد!

یعنی أرتش مصر وقتی بخواهد نیروهای جدیدی را به سینا به عنوان بخشی از سرزمین خودش که افسران و جوانان برگزیده‌اش در آن به شهادت رسیده‌اند، وارد کند، به واسطه‌ی کمپ دیوید نیازمند إجازه‌ی إسرائیل است!

این هدف جریان مقابل است، در ۱۷ می می‌خواستند وقتی حکومت لبنان خواست تصمیم به إرسال یک یا دو گردان یا أفزایش نیروهایش در جنوب بگیرد یا إستحکامات یا سلاحی خاص را به آن‌جا إرسال کند، باید از دولت دشمن إجازه بگیرد.

امروز به واسطه‌ی سلاح مقاومت، دولت لبنان می‌تواند ۵۰ هزار سرباز گردآوری کند و به جنوب بفرستد. ببینیم إسرائیل چه کار می‌خواهد بکند! می‌تواند هر نوع سلاحی به جنوب بفرستد و هر تحرکی می‌خواهد در جنوب أنجام دهد. آن آزادی که در جنوب به آن دست پیدا کردیم، یک آزادی کامل، عالی و خالص است، آزادی که ما به واسطه‌ی خون‌های شهدا لایق آن هستیم. آزادی که نتیجه‌ی توافقات، تسلیم و مذاکرات ذلیلانه نیست. بله، ما درباره‌ی گزینه‌ی مقاومت و سلاح مقاومت إختلاف نظر داریم. پس اگر کسانی هستند که طی سال‌های گذشته درباره‌ی ما به دروغ فضاسازی کرده‌اند ولی حالا می‌گویند إشتباه کردیم، دروغ گفتیم. متشکر، خیلی خوب، بگذارید هر کس هر چه در دل دارد و موضع حقیقی‌اش را بگوید. پس، بله، درباره‌ی این موضوع إختلاف ملی وجود دارد.

ما در گذشته پذیرفته‌بودیم برای بحث و گفت‌گو درباره‌ی استراتژی دفاعی سر میز مذاکره بیاییم. حال اگر موضع شما درباره‌ی مقاومت و سلاح آن قطعی و نهایی است، بالأخره شما باید بگویید خواستار مذاکره هستید یا نه؟ ما معتقدیم أصل آمدنمان به پای میز مذاکره و قبول گفت‌گو، خود امتیازی بزرگ برای آشنایی ملی، فضای باز کشور و درمان مشکلاتمان با گفت‌گو و هم‌بستگی است. أما اگر این حرف آخرتان است، خب این همه جناب رئیس جمهور و سران سیاسی را زحمت ندهید. کاری را که درباره‌ی این گفت‌گوها مد نظرتان است أنجام دهید و تعطیلشان کنید. ولی مسلما هر زمان کسانی آماده‌ی گفت‌گو باشند ما مطمئنا آماده‌ی گفت‌گو هستیم. چرا که ما أهل منطق، دلیل و حجت هستیم و أهل آن استراتژی که گذشت زمان و نه امروز، صحت، دقت و درستی آن را ثابت کرده است. ما در این باره مشکلی نداریم.

اگر ارزیابی شما این است که سخن‌رانی‌ها و خطابه‌های روزانه ممکن است بر مقاومت و سلاح مقاومت تأثیر بگذارد، دارید خودتان را با أمری بی فایده أذیت می‌کنید، چه این که شش سال است کرده‌اید. و امروز، وضع منطقه به کلی تغییر کرده است، جوانان خوب بخوانید و بدانید أطرافتان چه می‌گذرد. این إسرائیل خیلی خوب می‌خواند، می‌خواند. تمام جهان خوب می‌خوانند که ببینند چه در منطقه در حال رخ دادن است. إصرار بر وارد شدن به این میدان یا تبدیل آن به یک یا چند بخش برای یک رویارویی جدید، إصرار به ورود به میدانی مضر و ناامید کننده است که نتیجه‌ای در بر ندارد. والسلام. هر کار می‌خواهند بکنند، به خدا توکل کنید و فکر خودتان را مشغول نکنید.

سراغ مطلب دوم می‌روم، مطلب دادگاه: نیازی نیست دوباره بگویم که همه‌ی ما در لبنان خواستار حقیقت و عدالتیم. و بی تردید عدالت را شرط ثبات می‌دانیم. در این بحثی نداریم. ولی پس از سال‌ها دعوت آرام به بازنگری آرام سران جریان مقابل و هم‌چنین طرف‌دارانشان و پس از تمام ماجراهایی که شاهد آن بودیم: آیا مسیری که کمیته و دادگاه بین‌المللی می‌پیمایند به دست‌یابی به حقیقت منجر خواهد شد؟ و در نتیجه به عدالت؟ چرا که شرط عدالت شناخت حقیقت است. أولین گام این است که به حقیقت برسیم و در سایه‌ی حقیقت عدالت را پیاده کنیم. هنگامی که عدالت را پیاده کردیم، ثبات را تضمین نموده‌ایم. آیا مسیری که این کمیته می‌پیماید به دست‌یابی به حقیقت منجر خواهد شد؟

پرونده‌ی شاهدان دروغین را دیدیم و راه حقیقت‌یابی و دست‌گاه حقیقت‌یابی را شنیدیم که چه قدر سیاسی بود، حرف‌ها همه سیاسی بود. فلانی این را گفت، از فلانی این را شنیدم، فلانی گفت و فلانی آن طور بود، نظر من این است، پیش‌بینی من این است و تحلیل من این است... . این‌ها چه ارزشی در قضاوت دارند؟

تحقیقی که وظیفه‌اش را از روز أول معین کرده، برای رسیدن به آن نتیجه هر کاری می‌کند و به بسیاری به این خاطر ظلم کرده و بعد از مدتی وظیفه‌ی دیگری را در پیش گرفته. آیا مسیر تحقیق، شاهدان دروغین، إفشاگری‌ها، سیاسی‌بازی‌ها، زمان‌بندی‌ها و کنار گذاشتن فرضیات دیگر، حکم قبل از تحقیق و حتی پیش از توجیه إتهام به حقیقت ره‌نمون می‌شود؟! با به عنوان لبنانیان آماده‌ایم اگر فردی دل‌سوز برای حقیقت یافت شود در این باره با او بحث کنیم و این که آیا راه دیگری برای یافتن حقیقت وجود دارد؟ بله راه دیگری هم وجود دارد، اگر بنشینیم و گفت‌گو کنیم به آن دست خواهیم یافت، ولی شما این فرصت را ضایع کردید. وقتی ریاست بر عهده‌ی برادر جناب استاد نبیه بری  بود، پای میز مذاکره، وقتی موضوع دادگاه بین المللی مطرح شد، به توافق رسیدیم و گفتیم ما با کلیت دادگاه بین المللی موافقیم، با کلیتش، و در حقیقت همان هم مراعات اوضاع لبنان، دل‌سوزی برای جو داخلی لبنان و فرصتی برای آشنایی داخلی بود نه إعتقادی قلبی به دادگاه بین‌المللی و بی‌عیب بودن آن. ولی صراحتا گفتیم درباره‌ی قانون مخصوص دادگاه بین المللی باید بحث کنیم تا به مدلی که ضامن عدالت و کشف حقیقت باشد برسیم. و تمام لبنانیان می‌دانند دادگاه بین المللی چه گونه زیر بار نرفت. پس از روز أول تصمیمی مبنی بر کشاندن سیاست، حضور و أعمال دادگاه بین المللی به سمتی واضح و سیاست زده وجود داشته و هیچ کس حق نداشته بحث کند تا به ضمانتی برای تحقق عدالت دست یابد.

امروز، اگر می‌خواهید این دادگاه بین المللی که جز به دنبال یک فرضیه نمی‌رود، تمام فرضیات را زیر پا می‌نهد و به شاهدان دروغین، إفشاگری، سیاست‌بازی و فساد نیز مبتلاست را إدامه بدهید. آزادید. اگر این طور می‌شود به حقیقت دست یافت، اگر آن رأی أولیه و دادگاه‌های غیابی حقیقت هستند، به دنبال این حقیقت حرکت کنید. ما هم در مقابل بر أساس این که می‌دانیم قطعا این دادگاه دروغین و ظلم است رفتار مناسب را خواهیم داشت. ولی با صداقت تمام می‌گویم این مسیر به حقیقت و عدالت منتهی نمی‌شود.

مطلب سوم درباره‌ی اوضاع لبنان، موضوع دولت است و آن‌چه در چند روز گذشته واقع شد.

آن چه بر سر جریان مقابل آن آمد یا إتفاقاتی که با آن مواجه شد نتیجه‌ی إشتباهات خودشان بود. ولی متأسفانه إشتباهاتی که خودشان نام می‌برند، آن إشتباهات نیست، إشتباهات آنان چیزهای دیگری است. آنان به خوبی می‌دانند إشتباهاتی مرتکب شده‌اند ولی در شناخت إشتباهاتشان إشتباه می‌کنند!

آن چه رخ داد در مرحله‌ی أول نتیجه‌ی إشتباهاتی بود که این گروه مرتکب شده‌اند ولی نتیجه‌ی [جای‌گاه این رفتارها در] پروژه‌ی بزرگی که در منطقه در حال إجرا بود نیز بود. این جریان از محافظه‌کاران بودند، دوست صمیمی‌شان بولتون و دولت جرج بوش بود. پروژه، هجمه به افغانستان، عراق، سوریه، ایران، لبنان و غزه در فلسطین بود، پروژه‌ای برای سلطه و سیطره، آنان نیز بخشی از این پروژه و این ساختار بودند، حالا ممکن است کسی بیاید و بگوید این‌ها بی إنصافی و تهمت است. نه این‌ها بی إنصافی یا تهمت نیست. این‌ها حقایق موجود است، همه می‌دانند رابطه‌ی این جریان با ولتمن، بولتون، دولت سابق و کنونی آمریکا، ساختار آمریکایی منطقه و نظام سرنگون شده‌ی حسنی مبارک چیست. وقتی پروژه‌ای در حال نابودی و فروپاشی باشد، طبیعی است بقیه‌ی أعضا إحساس شکست، خفت و ضعف کنند. چرا تعجب کردید؟ کسی که می‌خواهد تجدید نظر أنجام دهد باید به تمام موضوع إشراف پیدا کند. ساختار آمریکایی که آن‌ها بخشی از آن را به إجرا می‌گذاشتند تکه تکه و نابود شد. و ظهور نوعی ضعف، خفت و شکست طبیعی بود. بنده آنان را به بازنگری و بررسی واقعی تحولات فرا می‌خوانم و این که در میانه‌ی تشخیص درست از نادرست هدر نشوند. بیش‌تر چیزهایی که از آن‌ها شنیده می‌شود و از آن به عنوان إشتباه یاد می‌کنند، إشتباه نبوده، إشتباهات چیزهای دیگری بوده است.

باید به ریشه‌ها بازگردیم تا إشتباهات حقیقی را بیابیم. أولین إشتباه این است که بخشی از پروژه‌ی آمریکا در منطقه باشیم، بزرگ‌ترین آن‌ها این است که بخشی از ساختار آمریکایی منطقه باشیم، عظیم‌ترین این إشتباهات این است که سرنوشت لبنان را به سرنوشت سیاست‌های آمریکا در منطقه گره بزنیم و از برزگ‌ترین این إشتباهات این است که با آمریکا، غرب، شورای أمنیت و قطع‌نامه‌های بین‌المللی با ملت و کشورمان زورآزمایی کنیم، مثل آن‌چه که امروز می‌خواهند انجام دهند. به عبارتی می‌خواهند دوباره همان إشتباه را أنجام دهند. یعنی بیایید به آمریکا برویم و آمریکا را -که نیازی هم به تحریک ندارد-، فرانسه، غرب، انگلیس، إتحادیه‌ی اروپا و دیگر پای‌تخت‌های عربی -گر چه بیش‌تر آنان اکنون مراقب خود و موجودیت‌شان هستند- برویم و آنان را تحریک کنیم. تحریک کنیم علیه جناب نجیب میقاتی و دولت جدید. برویم و تمام جهان را قانع کنیم که این حکومت حزب الله، ایران و ولایت فقیه است... ای کاش باشد! ای کاش باشد!

سنگ بنای این درگیری از إبتدا بر دروغ و ظلم گذاشته شده. به همان إشتباهات سابق برمی‌گردند. امروز بنده به عنوان یکی از مردم می‌گویم، می‌دانید چرا جریان مقابل إحساس ضعف و خفت می‌کند؟ چون دروغ می‌گوید وظلم می‌کند، به خود، جهان و طرف‌دارانش دروغ می‌گوید. آن‌ها می‌دانند این دولت، دولت حزب الله نیست. آنان با جناب میقاتی مذاکره کرده‌اند و از تمام آن‌چه با جناب میقاتی روی کار می‌آید با خبرند. تمام لبنانیان، سفرا و خارجی‌ها هم می‌دانند جناب میقاتی با حزب الله هم‌آن‌گونه سخن می‌گوید که با فراکسیون‌ها و نیروهای سیاسی دیگر. و خود إختیار نظر خود را دارد. رد می‌کند و می‌پذیرد، می‌گوید این را می‌پذیرم، این را نمی‌پذیرم، این مناسب است این نیست. واقعیت چنین است.

وقتی می‌آیید و این گونه ظلم می‌کنید، این توهین به مقام نخست‌وزیری است. شمایید که به مقام نخست‌وزیری توهین کرده‌اید. می‌آیید و مردی را به حرف‌شنوی از حزب‌الله متهم می‌کنید در حالی که چنین نیست و می‌گویید حزب الله دولت تشکیل داده در حالی که نداده که اگر حزب الله می‌خواست دولت تشکیل دهد همان روز أول این کار را می‌کرد.

این یعنی دست‌آویزها بی‌عیب، شرافت‌مندانه و درست نیست. آیا سیل فشار آمریکایی، غربی و اروپایی که امروز به سوی دولت جدید،‌ دولت جناب میقاتی، روانه شده، به مصلحت کشور است؟ چرا می‌خواهید به پشت‌وانه‌ی جهان با این دولت زورآزمایی کنید؟ برای سلاح مقاومت؟ یعنی اگر به پشت‌وانه‌ی جهان با این دولت زورآزمایی کنید مشکل سلاح مقاومت را حل کرده‌اید؟ در این مسئله، پیش از این نیز گفتم، به خودتان زحمت إضافی می‌دهید. بیش از شورای أمنیت و ۱۵۵۹ و آمریکا که در منطقه جولان می‌دهد و جنگ سی و سه روزه دیگر چه کار می‌خواهید بکنید؟ این موضوع برای ما تمام‌شده است. چرا می‌خواهید به پشت‌وانه‌ی جهان با این دولت زورآزمایی کنید؟ بگذارید مثبت فکر کنیم برادران، می‌خواهند با فشار آمریکا و غرب بر دولت لبنان إصلاحات سیاسی، مالی و إداری أنجام دهند؟ شاید! می‌خواهند أموال مفسدانی را که در تمام سال‌های گذشته أموال لبنانیان را به یغما بردند، مانند کشورهای دیگر عربی، مصادره کنند؟ شاید! فشار برای کشف حقیقت ۱۱ میلیارد دلار است؟ برای درمان مشکلات زندگی لبنانی‌هاست؟ دولت گذشته یک سال کامل وقت داشت، ولی آنان حاضر نیستند یک روز کامل به جناب نجیب میقاتی وقت دهند، دولت وحدت ملی یک سال کامل وقت داشت، رئیس آن در مسند جای‌گرفت ولی آن دولت و رئیس آن چه کردند؟

از این کشور به آن کشور رفتند، آیا می‌توان لبنان را با مشی پادشاهان إداره کرد؟ نمی‌شود. لبنان به نخست‌وزیر و وزرائی نیاز دارد که در بیروت بنشیند، به مردم گوش بسپارد، مشکلات آنان را حل و معضلاتشان را درمان کند و دردها، فقر، محرومیت و بحران معیشتی آنان را بچشد. به دولتی نیاز دارد که مردم إحساس کنند در سختی و آسایش در کنار آنان است، دولتی که أرتش در نبرد عدیسه إحساس کند هم‌راه و در کنار اوست نه این که سماق می‌مکد! همه‌ی لبنانیان إنتظار دولتی با إراده را می‌کشند، دولتی مسئولیت پذیر که این وظایف را به دوش کشد و این پرونده‌ها را جلو ببرد. دولتی که گوشش با مردم باشد نه با سفرا! دولتی که چشمش به فرزندان عکار، شمال، جبل، جنوب، بقاع و بیروت باشد نه به ولتمن، بولتون، کانلی و دیگر سفرا. این چیزی است که إنتظار آن را می‌کشیم. آیا در أکثریت جدید می‌توانیم... بعضی برادران عادت کرده‌اند و می‌دانند دوست ندارم زیاد وارد جزئیات شوم ولی الکلام یجر الکلام، بعدا نگویید از میانه‌ی راه برگشتی! حالا می‌روند می‌گویند: أکثریت خیالی. خب. ما چهار سال همین أکثریت خیالی بودیم و کاری نکردیم. هر چه می‌خواهید بگویید. من از سر خیال نمی‌گویم أکثریت، شما از سال‌ها پیش أکثریت خیالی بودید. أکثریت امروز أکثریت حقیقی است، أکثریت نمایندگان که در سال ۲۰۰۹ شکل یافته منطبق بر أکثریت مردمی است. امروز این دو بر هم منطبق است.

حالا [به فرض] این شانسی بوده، نه این نه آن. بالاخره نخست‌وزیری إنتخاب شده، دولتی تشکیل خواهد شد. آیا با این أکثریت جدید می‌توانیم دولتی این گونه تشکیل دهیم؟ این چیزی است که باید برای آن تلاش کنیم و پی‌گیر آن باشیم. بسیاری از آن مشکلاتی که در روزنامه‌ها می‌نویسند صحیح نیست. طبیعی است، مانند هر دولتی در لبنان، [تشکیل دولت سختی‌هایی دارد از جمله همین تقسیمات] بین مسلمانان، مسیحیان، طوایف، مذاهب و گروه‌ها که خود گروه‌ها باز تقسیمات، أنواع و طبقه‌بندی‌هایی دارد. ما وارد این مسئله نشدیم و تأخیری که تا کنون صورت گرفته مرتبط با این فرضیه است که جریان مقابل إنتخابش را کرده. ولی نخست وزیر هنوز به مشارکت دیگر جریان‌ها امید دارد، و ما درکش می‌کنیم، چه این که ما همیشه دوست‌دار دولت إشتراکی و وحدت ملی بودیم. اگر مردمی خواستار رویارویی هستند و إنتخابشان این است و می‌خواهند آمریکا، غرب و نیروی دریایی بیاورند -برای بعضی نیروی دریایی می‌آید!- آزاد هستند. در نهایت، أصل این است که دولت إشتراکی و وحدت ملی تشکیل شود، نمی‌شود هم کشور بدون دولت بماند. اگر هم این گزینه نهایی است، طبیعتا فراکسیون‌ها و جریاناتی که قدرت را برای جناب نجیب میقاتی در نظر گرفته‌اند باید در روزهای کوتاه باقی‌مانده سعی بیش‌تری بکنند تا این مسئله درمان شود و دولتی جدیدی در لبنان برای پذیرفتن مسئولیت‌ها، إیجاد شود.

ما آرزوی موفقیت دولتی این‌چنینی را داریم تا مسئولیت‌ها را به دوش کشد.

در حقیقت ما در شانزدهم ژانویه در هر سال، مانند امروز، یاد این سران بزرگ شهید را  زنده می‌داریم، سران شهیدی که از آنان صبر و مسئولیت‌پذیری و از سویی عزم، ایستادگی، شجاعت، قدرت، إراده و از سوی سوم فداکاری و آمادگی بذل بی إنتهای خون و آبرو را آموختیم.

امروز در مرحله‌ای هستیم که به سران شهید و تمام شهدایمان با تأکید می‌گویم خون‌های پاک شما، جهاد سخت و طولانی‌تان ألحمدلله ما را وارد عصر پیروزی‌ها کرده. از آن زمان که شناختیم‌تان، صدایتان را شنیدیم، جهادتان را دیدیم و رایحه‌ای پاک و خوش که از خونی که در راه پاک‌ترین مسائل فداکردید، برمی‌خاست را إستشمام کردیم؛ وارد عصر پیروزی‌ها شدیم و پل‌های عصر شکست‌ها را پشت سرمان خراب کردیم.

رحمت خداوند بر شهیدان و سران شهید.

والسلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.


 

بیاناتی در این رابطه با موضوعات:

دغدغه‌های امت

دغدغه‌های امت

صدر عراق/ به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر
شماره ۲۶۲ هفته نامه پنجره به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، در پرونده ویژه‌ای به بررسی شخصیت و آرا این اندیشمند مجاهد پرداخته است. در این پرونده می‌خوانید:

-...

رادیو اینترنتی

نمایه

صفحه ویژه جنگ ۳۳ روزه
بخش کوتاهی از مصاحبه سید حسن نصرالله با شبکه المیادین به روایت دوربین دوم

نماهنگ

کتاب


سید حسن نصرالله